برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۲۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
 

خاطرات وخطرات 113

تنکابنی واگذار کرده بود. بعد صد و سی هزار تومان افزود ولی خان قهر کرد. سبب شد که با صنیع الدوله عداوت پیدا کرد و آخر ضربت خودش را زد. صنیع الدوله گمان میکرد سه هزار تومان حقوق خدمت پستخانه را هم وزیر همایون برده است. میرزا محمد حسین منگنه پیغام کرد سه سال است برات شما را صادر کرده ام نمیفرستید ببرند و سالی هفتاد تومان رسوم مرا بدهند. درازنویسها بمراتب از گردنویسهای امروز صحیح العمل تر بودند. آسیای جهانگیر خان را صنیع الدوله به پنجهزار تومان خریده بود و به مظفرالدین شاه تقدیم کرده بود. اتابک نه هزار تومان وجه بروات را پادار کرد و قیمت آسیا را هم بحساب آورد. محل دیگری هم بود. طلب ماند پرداخت شد. حاجی محمد حسن را خواست کیفیت نقرهٔ ضرابخانه را پرسید و حاجی را ملزم کرد نقره را از بانک بگیرد و سکه کند. طلب بانک هم تسویه شد و من معتکف قیطریه شدم. این بود معاملهٔ مظفرالدین شاه با اولاد مخبرالدوله. خداوندش رحمت کند آدم خوبی بود و نیت خوب داشت. مستضعف بود. اتابک میلی داشت بشطرنج. در اوقات فراغت میبایست با او شطرنج بازی کرد. البته با تشویشات فکری که لازمهٔ شغل او بود حواسش جمع بازی نمی شد و می بایست رعایت کرد. روزی بحاج میرزا یحیی دولت آبادی گفتم زحمت کشیدیم و معلوماتی کسب کردیم. از همهٔ معلومات مشروع شطرنج نامشروع بکار خورد، آنهم نه خوب بازی کردن بلکه خوب باختن. صنیع الدوله در انواع علوم مفیده متبحر بود و وسعت نظر داشت در محاوره عاجز و در معامله بی قید و غالب مغبون میشد. صحیح العمل همه را چون خود می پندارد و خسارت میبرد. سفر دوم مظفرالدین شاه به اروپا بعنوان آبادی قرضی شده است و شاه بفرنگ تشریف میبرند و منظور استفاده از حمامهای معدنی است. حس میکنم که اتابک مایل است که من همراه باشم. البته رسمیتی نداشتم. دو هزار تومان از سعید السلطنه قرض کردم و رفتم. در پوتسدام بقافله رسیدم فرصت تدارک لباس مشکی نبود و همراه نداشتم. دکتر رزن مراقب احوال مهمانان عزیز است وقتی عضو سفارت آلمان در تهران بودم و آشنائی داشتیم، مایل شد مرا بامپراتور معرفی کند. تدارک لباس سهل بود. نخواستم خودنمائی کنم میبایست اجازه بگیرم شاید خوششان نمیآمد. شاه را در عمارت ابیض منزل داده بودند. حال بهار است و شاه از گرما شکایت دارند و گرم هم بود. فرمودند درجه باید ۲۴ باشد. عرض کردم ۱۸ بیشتر نیست. اتفاق درجه هم بدیوار دیدم هیجده میخواند. عرض کردم رطوبت هواست که اینطور گرم احساس میشود. پوتسدام محل تفرج سلاطین پروس بوده است و هست. عمارت فردریک کبیر و آسیای بادی [۱] جنب آن، محل توجه سیاحان است. ولتر علیه ما علیه در آن عمارت اطاق مخصوص داشته است که باسم او معرفی می شود. آسیای پیر زن کنار آن عمارت باقی است و نگاهداری می شود. حکایت آن آسیا شبیه است بحکایت پیرزن و همسایگی طاق کسری. بعد از سه روز شاه به کارلسباد تشریف فرما شدند. منهم از دنبال رفتم. اتابک در حوزه اطاقی بمن داد، دو سه روزی آنجا بودم. جای اصحاب تنگ بود، در خارج منزلی رعیتی گرفتم. روزها با اتابک بودم.

طبیبی که دستور آب خوردن میداد مرا از خوردن آب کارلسباد منع کرد، بعلت کم خونی آب فرانستس باد تجویز کرد. از آن تاریخ تا حال من در مداومت به ترکیبات آهن زنده ام. حصبه اول جوانی


  1. باقتضای افت محل عمارت را برحضبه ساخته اند. صد قدم از آن آسیای بادی متعلق به بیوه زنی بوده است. شاه میخواهد بخرد نمیفروشد. میگوید ضبط میکنم. میگوید منهم بدادسرا عارض میشوم که فردریک بنیان نهاده بود. سر مسئله را میگذارند. بعد از پیرزن از وارث خریده اند.