برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۳

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
خاطرات و خطرات
سی و یک
 

خواهر آقاجونی زن حاجی علی بوده مادر شاهرخ، محمد تقی خان پسر آقاجونی دختر محمد علی خان تجریشی را میگیرد، خواهر جیران (فروغ‌السلطنه) زن سوگلی ناصرالدین شاه. از وی سه پسر پیدا میکند علینقی‌خان، عباسقلی‌خان و محمد حسین خان. از زن دیگر دختری داشته است هاجر نام که زن علی خان پسرعمه (ناظم‌العلوم) شد و دختری آورد فرخ‌لقا که بازدواج نصرالله خان پسر شهاب‌السلطنه رفت و اینک در وزارت فرهنگی از کارمندان است.

از دخترهای محمدعلی‌خان یکی زن ناصرالدین‌شاه شد ندیم‌السلطنه که دخترش راضیاءالسلطنه به امام جمعه میرزا ابوالقاسم دادند یک دخترش هم زن جعفر قلی خان عمو شد که از او اولاد نماند و درگذشت. جعفرقلی خان (عمو) را از مرضیه خانم (خاله) اولاد متعدد است چهار پسر از او ماند رضا قلی خان نیرالملک ثانی، هدایت قلی خان اعتضادالملک، کریمخان دکتر و سلیمان خان و چهار دختر.

حکایت شیخ جعفر کبیر در شیراز امر کرد خم خانه‌ای که بود بشکنند مباشر الحاح کرد که دو هزار تومان مالیات دیوانی خم خانه است از من میگیرند چاره‌ای باید. به شیخ عرض کردند این گره از دست دختر نصرالله خان ایلخانی قشقائی گشوده تواند شد، شیخ از معزی الیها دیدن میکند، وی ملکی در عوض باز میگذارد که جبران عوارض خم خانه شود، این حکایت را باین شرح شنیده‌ام شکسته شدن خمها ثابت است جبران مردد، بهرحال محمدمهدی‌خان شحنه در این موقع رباعی ساخته است.

  شیخی که ز خامی بشکست او خم می زان عیش و نشاط باده خواران شد طی  
  گر بهر خدا شکست پس وای بمن ور بهر ریا شکست پس وای بوی  

رباعی را برای شیخ خوانده بودند ملاقات شحنه را درخواست کرده است، خواهی نخواهی شحنه خدمت شیخ میرسد، تقاضا مینماید که خود رباعی را بخواند، با تزلزل و هراس میخواند. شیخ بر سر خود میزند بطوریکه ضعف میکند، چون بهوش میآید می‌گوید ولیک انشاءالله برای خدا شکست. اعتمادالسلطنه رباعی را باسم ملاهحمد زنجانی در منتظم ناصری صفحهٔ ۱۰۱ نگاشته و وقوع امر را در طهران و این خلاف واقع است.

تولد نگارنده را هفتم شعبان ۱۲۸۰ قمری از تلگراف به تبریز گفتند. رضاقلی خان مهدی‌ام نام نهاد. عزیز جان دختر محمد مهدیخان خالهٔ پدرم مرا خان خانان خواند و به این اسم تا زمان مظفرالدین شاه معروف بودم تا آنکه پس از فوت پدرم لقب مخبرالسلطنه بر من تحمیل شد.