برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۱۸

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۴
خاطرات و خطرات
 

میریختند و درد من مره بمره تخفیف مییافت و دلم خنک میشد.

  دمی آب خوردن پس از بدسگال به از عمر هفتاد و هشتاد سال  

مرحوم حاجی ملاعلی کنی[۱] گندم را خروار خروار میفروخت تا خرواری ۶۴ تومان که مال صغیر است.

میرزا علینقی[۲] معلم قرآن‌نویس است پس از گرگ و روباه دزد و قاضی موش و گربه گلستان و نامهٔ خسروان بما درس میدهد خدا رحمتش کند بسیار بیسواد بود بدرجه‌ای که شاگردها برو غلط میگرفتیم موش و گربه را بعدها مکرر خوانده‌ام از گرگ و روباه این شعر بخاطرم مانده

  روبه از مکر دقدق میکرد دنبه می‌خورد و شکر حق میکرد  

کتابهائی که در این دوره برای مدارس تدارک شده است و مقدمات آن از اثر خود بنده است هر وقت میبینم یاد عمه‌جزء موش و گربه گرگ و روباه دزد و قاضی می‌افتم کلاه سه‌گوش دزدها هنوز در نظرم است.

اخوی مرتضی قلیخان مقدمات عربی خوانده بود میگفتند پس از آنکه به برلن رفتم و زبان آلمانی را فرا گرفتم دانستم قصد از صرف و نحو چه بوده البته صرف و نحو زبانی درست فهمیده نمیشود تا شخص صرف و نحو زبان خودش را نداند ما شب پای یک شمع پیهی مشق میکردیم و برگذار میشد کم‌کم کار به لاله کشید بعد لامپای روغنی و نفطی آمد حال به الکتریسته قناعت ندارند و به چراغ برق هزار ایراد میگیرند.

در دورهٔ مظفرالدین‌شاه که مدارس ابتدائی متداول شد وزیر علومی هم داشتیم (علاءالسلطنه) که منکر صرف و نحو فارسی بود و صرف و نحو را منحصر به عربی میدانست من رساله‌ای در صرف و نحو فارسی ترتیب داده بودم مفصل بود تشویق کردم و بکمک دستور سخن میرزا حبیب دستان میرزا عبدالعظیم‌خان معلم مدرسهٔ علمیه سه دوره صرف و نحو فارسی نوشت و در مدارس تدریس شد در اول فرهنگها چیزی از قواعد صرف و اشتقاق هست در هند هم رسایلی تنظیم کرده‌اند اکمل همه دستور سخن میرزا حبیب دستان است که در اسلامبول در ضمن تدریس فارسی آلمانی به وارموند ترتیب یافته


  1. در قم بین تلگرافچی انگلیسی و آخوندی مخمصه برپا بود کار به آنجا میرسد که از طرف دولت امر به عذرخواهی آخوند از تلگرافچی میکنند حاجی ملاعلی کنی توسل به پدرم میجوید شامپین صاحب رئیس کل را به نطقی مجاب میکنند که مکرر در منزل ما شامپانی خورده بود.
    آخوند عباراتی می‌گوید که به تلگرافچی بر میخورد و او را متقاعد میسازند که ترجمهٔ انگلیسی غلط بوده است و تلگرافچی عذر بخواهد حاجی ملاعلی به شکرانه بمنزل پدرم می‌آید در منزل عمو عکس می‌اندازند در مبادلهٔ مکاتبات پدرم سهواً رقعه را که در آن امری بدو بملی شراب شیراز صلح شده بود برای حاجی میفرستد حاجی عودت میدهد که چنین صلحی بین ما نبود شراب شیرازی بخصوص در طبابت مورد دارد و فیه منافع للناس خوبش را همیشه در منزل داشتیم صرفنظر از میهمانیهای خارجه بکار دوستان میخورد.
    یکی مینائی در دست کسی دید گفت مگر فاسقی جواب داد تو خور مگر زانی‌ئی که آلت زنا همراه داری بخاطرم آمد که مستی را نزد شیخ هادی سنگلجی آوردند که خمر خورده است گفت هر کس می‌شناسد دهانش را بو کند کسی حاضر نشد و آن مست جان بدر برد باز در روایت است که یکی را بنا شد بمعصیتی سنگباران کنند عیسی فرمود آنکه هیچ معصیت بر ذمه ندارد سنگ اول را بیفکند همه ابا کردند.
    الکلام یجر الکلام یکی در خواب شیطان را دید ریشش را گرفت که دشمن بشری و مایهٔ هر شر. بیدار شد ریش خودش در دستش بود.
  2. میرزا علینقی قرآن‌نویس برادر میرزا مهدی خوشنویس اصفهانی است که تحفةالافاق بخط او است