برگه:خاطرات و خطرات.pdf/۹۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
خاطرات و خطرات
۸۱
 

بمصرف رسید و از آنها اثری باقی نماند، فقط مدرسه و تلگراف باقی است، پس باید امنیت و اطمینان را حاصل کرد .

ترقی مملکت، زراعت و صناعت و استخراج معادن است. در بدو دولت ابد مدت اندک تشویق از اهل صناعت شد، چینی و بلور و برک و چوخا‌آغری و شال هم ساختند و بافتند ولی مردم بی‌اطلاع دنبال مال فرنگ را آنقدر گرفتند تا آنها رواج گرفت و اینها از بین رفت. حالا هم این نکته معروض افتاد، دور نیست مطبوع بعضی نباشد .

غوغای رژی امتیاز کاشت و برداشت و تجارت توتون و تنباکو را به تالبوت دادند(۳۰۸) از میرزا حسن شیرازی فتوائی گرفتند یا باسم او ساختند: «الیوم شرب توتون و تنباکو در حکم حرب با امام زمان است.»

در خانه میرزا حسن آشتیانی ازدحام شد، مردم به ارک ریختند، نایب السلطنه که بمیدان ارک آمده بود مورد حمله شد از اطاق نظام شلیک کردند چهل پنجاه نفر کشته شدند[۱]. پدرم بدرب خانه رفت. از درب اندرون نایب السلطنه وارد میشوند. در عبور گلوله بین ایشان و کاظم که همراه بود بدیوار آمد، درشکه‌چی از باب الماس پیشتر نرفت، پیاده طی مسافت کردند، نایب السلطنه در آبدارخانه قنداغ میخورده است. امین السلطان در باغ متحیر بوده است و قدری طرف سوءظن ، چه باین امتیاز رای نداشته‌است .

صورت شام شب شنبه ۵ جمادی الاخرهٔ ۲۰۹

پدرم باطاق الماس نزد شاه میرود و میگوید با این درباریان میباید کار بسنگربندی در تالار الماس بکشد.

بتحریکی امروز مردم به ارک ریختند و بنحریکی روز بعد بخانه میرزاحسن.

رقعهٔ محرمانه رقعهٔ محرمانه از مشیرالملک در مکتوبات پدرم هست گویا، مصباح‌الملک سابق، میرزا نصرالله خان است که با ما همسایه است و در اول مشروطه صدراعظم شد و در آنوقت رسم نبود در مکتوبات امضاء کنند.

«فدایت شوم، از حقگوئیها و رأی صائب جناب مستطاب اکرم عالی که امروز در مجلس می فرمودید در حقیقت همه دولت خواهی محض است . بقدری مشعوف و خوشوقت است که نمیتواند شمه‌ای از آن را بعرض برساند، بحق خدا اگر در این مدتهای متمادی یکی بود که بدون بعضی ملاحظات ایتطور حقگوئی بکند و رای صحیح اظهار نماید . کار دولت باینجاها


  1. شب را پدرم در منزل ولس رئیس تلگرافخانه انگلیس مدعو بوده بواسطهٔ آن پیش‌آمد عذر خواستند، صورت اغذیه که تدارک شده بود از برای ایشان آورده بودند متناسب با اوضاع تلگراف است قضیهٔ روز را پدرم پشت ورقه یادداشت کرده‌اند. شب شنبه ۵ جمادی‌الثانی