برگه:خودآگاهی و استحمار.pdf/۳۰

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

امثال و حكم


یکی از معلمها نصیحتم میکرد. البته نصیحتش خیلی بسی ادبانه است ولی خیلی گویاست. نصحیت میکرد که آدم نه باید خیلی "سخت بگیرد" باید " زرنگ باشد ، دنبال مصلحت باشد "از موقعیتها " استفاده کند " ، زیاد فرقی نمی کند که آدم یک وقتی .... ! میگفت ( البته یک کسی به او نصیحت میکرده که ) این "ریش "که چیزی نیست ، گاهی آدم آنرا بخاطر " مصلحت " به ماتحت الاغ هم فرو می کند ! بخاطر مصلحت " !خوب، بعدهم در میآوردش ، شامپو میزند . و صابون میزند و عطر و .... یک ریش " بقاعده ای می شود و هیچ اشکالی هم ندارد! هیچ جاش کسر نمی شود ! تازه کارش هم راه افتاده !این فلسفه زیستن " ما " ست. فقط بدیش در این است که وقیحانه بیان شده والاهمه وقیح تر از این عمل میکنیم ! ٢٨