برگه:خودآگاهی و استحمار.pdf/۴۸

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

هر دو یکی است. (۱)

برای استعمار کردن، همیشه ترا به زشتی ها دعوت نمیکنند که نفرت زشتی ها ترا فراری بدهد و متوجه آنجایی بکند که باید به آنجا متوجه شوی، نه، برحسب "نهب " تو دعوتت را انتخاب میکنند. گاه ترا دعوت میکنند به "زیبائی ها "برای کشتن یک حق بزرگ، حق یک جامعه، یک انسان ، گاه دعوتت میکنند که سرگرم یک حق دیگر باشی، و یک حق محق دیگر را میکشند . (۲)

وقتی درخانه حریقی در گرفته است_ دقت کنید_ دعوت آن کس که ترا به نماز و دعای با خداوند میخواند، دعوت یک خیانتکار است، تا چه برسد به کار دیگر! هرگونه توجه دادن به هر چیزی در آنجا_ هر چیزی چه مقدس ،چه غیر مقدس _بجز توجه دادن به خاموش کردن حریق، توجه دادنی است. استحمارگرانه واگر تو توجه کنی استحمار شده ای ،خر شده ای، ولو با خداوند خودت صحبت کنی ، ولو به نماز ایستاده باشی ، ولو مشغول مطالعه بهترین آثار علمی و ادبی بشوی ، یا مشغول یک کشف بزرگ علمی! هرکاری که بکنی، وسرت بهر چیز که گرم بشود ، " طرف " ترا دچار استعمار کرده !دیگر رفته ای!

-۱ شهادت " صفحه ۹ از " پس از شهادت "

۲- " قاسطین ، مارقین ، ناکثین " -۱۳۵۱

۴۶