برگه:خودآگاهی و استحمار.pdf/۵۰

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

ظلم وستمی از طرف خلیفه به مردم میدید ، یا یکی از وابستگان قدرت خلافت را میدید که از مقام خودش سوء استفاده کرده ، تمام مردم کوچه و بازار از هر شغلی مستوده مردم_ به مسجد میریختند و داد و فریاد و محاکمه خلیفه و توضیح خواستن و ...!

این ، وضع حساسیت اجتماعی توده مسلمانان در زمان پیغمبر بود، در زمان عمر بود، در زمان ابوبکر بود، در زمان علی بود. و حتی در دوران بنی امیه ! معلوم است که بر چنین مردمی نمی شود "درست و حسابی !" حکومت کرد ، نمیشود آنها را آرام و فارغ د، البال بزیر مهمیز کشید! آنها تا به این اندازه " فضول" بودند ! مرد می بودند که آن " آگاهی انسانی و آگاهی اجتماعی" ای را که میگویم داشتند. چرا ؟ که مسلمان بودند تعهدا اجتماعی بسیار تند و حساس داشتند ... همانطوریکه تا صدای اذان بلند میشد با شدت و شور و هیجان میرفتند به نماز و در آنجا به خویش فرو میرفتند و به خویش می اندیشیدند و به سرنوشت خودوبه " خود آگاهی" یا همانطور هم وقتی که میدیدند عمر، امپراتوری که مصر و ایران و روم را برایشان گرفته ، پیرهنی که از غنایم جنگ پوشیده از پیرهن "مردم" یک کمی بلندتر است ، فریاد میکردند و اعتراض که ... غنیمت ها باید مساوی تقسیم شود ، چه عمر باشد که فرمانده و امپراتوری شرق و غرب عالم است ، و چه یک سرباز چرا این پیراهن تو بلند تر است؟ مردم ، بجای اینکه

۴۸