با زبان مادری ترکی؛ از کردستان هم هست با زبان مادری کردی؛ از خوزستان هم هست با زبان مادری عربی اما چون سیاست دولتها و حکومتهای ایرانی از صدر مشروطه به این سمت برایجاد و اعمال نوعی وحدت ملی است - که انقلاب مشروطه را نوعی بوجود آورنده مفاهیم ملت و ملیت دانستهاند - در تمام این مدت چه کوششها شده است برای یکدست کردن زبان و آداب مردم نواحی مختلف. مملکت و از این راه در عین حال که چه سودها برخاسته، چه زیانها نیز بار آمده که در صفحات آینده به مورد یکی از آنها که اخراج زبان ترکی است از حوزه مدرسه و فرهنگ، اشاره خواهیم کرد.
نکته فرعی دوم اینکه به علت همین اختلاف زبان مادری، روشنفکر ایرانی دچار نوعی اغتشاش فکری شده است و در ایجاد ارتباط میان دستهها و رستههای مختلف خود درمانده. به همین دلیل است که روشنفکر خوزستانی هنوز با ممالک عربی و مطبوعات و رادیوهایایشان بیشتر مربوط است تا با آنچه از تهران میرود؛ و همچنین است در مورد روشنفکران کرد که تمام توجهشان به قضایایی است که در میان کردهای شمال عراق میگذرد، و روشنفکر آذربایجانی چه در قضایای مشروطه و چه در واقعۀ خیابانی و چه در داستان دموکرات فرقه سی به سوسیال دموکراسی قفقاز توجه داشته. قیام تبریز در قضیه مشروطه در عین حال که نوعی ادعای همسری با تهران است تبریز ولیعهد نشین تهران شاه نشین)، از طرف دیگر معارضه روشنفکران اثر پذیرفته از سوسیال دموکراسی قفقاز است