برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۱۷۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

کمک هاشان به هدر نمی‌رود و از طرف دیگر همه شکست‌های سیاسی خود را به دوش مقصری فرضی بار کنند؛ و دست آخر به روشنفکر تسلیم شده معاصر بقبولانند که «مراد» او هنوز زنده است و امام زمانش؛ که باید ظهور کند و پس او دلش خوش باشد که اگر مرد میدان نیست، آن حزب هست که هنوز مرد میدان است. با سلطه چنین روزگاری البته که دیگر جای «ملکی» نیست. و اگر «ملکی» به عنوان یک سیاستمدار موفق نیست به این دلیل است که اجباراً در چنین منظومه‌ای گنجیده که نمی‌. گنجیده و آن وقت درست به اعتبار «نه» گفتن مدام در مقابل چنین منظومه فکر و عمل است که «ملکی» برده. چرا که حتی پیش از تیتو با استالینیسم بریده و سال‌ها پیش از کنگره بیستم حزب کمونیست حرف خروشف را‌زده. و مدت‌ها پیش از مشاجره چین و شوروی از این واقعه جبری خبر داده. به این طریق گناه اصلی «ملکی» در چشم حکومت و نیز در چشم روشنفکر سلب حیثیت شده معاصر، بت شکنی او. است بریدن‌امید است از عالم بالا بخصوص در حوزه مسائل سیاست و اجتماع و این عالم بالا، خواه از آسمان نیویورك یا مسکو باشد یا، پکن حتماً بتی به عنوان نمونه بر روی زمین دارد. بومی یا غیر بومی محلی یا بین‌المللی «ملکی» می‌گوید: زمانه بت و آیه و انتظار و پیغمبر کذاب گذشته است. زمانه زمانه روشنفکری است. زمانه قبول مسؤولیت. است زمانۀ آزادی و اختیار است و این جوری است که «ملکی» به عنوان صاحب‌نظری در امور اجتماع و سیاست نه تنها موفق، است، بلکه صاحب یک مکتب است. و آنچه امروز به عنوان الفبای سیاسی و اجتماعی ابزار کار محافل روشنفکری