برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۱۷۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

شیراز هم آداب بکار بردن سلاح‌های روسی را از روس‌ها می‌آموزند، آداب بکار بردن سلاح‌های آمریکایی را از امریکایی‌ها و گاز و ذوب آهن و دیگر قضایا. و همه خوش و خوشحالی‌آور. این هم واقعیت دوم.

اما یک واقعیت دیگر که در این ولایت همچنان به اصالت خود باقی است اینکه حکومتی هست تا منافع طبقه‌ای را که همپالگی استعمار است تأمین کند و به این علت نفت را می‌دهد و منافع اکثریت را فدای تظاهر می‌کند و به این علت مجبور است که حبس و تبعید را گرچه نه به صورت‌های پس از ۲۸ مردادی، ولی سانسور را به صورتی جدی‌تر برقرار نگهدارد و همان آش و همان کاسه و همان استعمار، اما به صورتی نو.

خوب در چنین اوضاعی چه بایست کرد؟ آیا فقط کافی است که منتظر آن حزب دست بسته باقی ماند؟ که من نمی‌دانم اگر روزی قانونی بشود (و‌امیدوارم که بشود) جز حرمت کشته‌هایی که داده دیگر چه اعتبار نام‌های در دست خواهد داشت؟ پیدا است که در به هم زدن این، نسبت هر روز را حکمی است و هر یک از روشنفکران وظیفه‌ای دارد و «ملکی» یکی از‌ایشان. که مدام گفته و نوشته و تا آنجا که توانسته اثر کرده. و گرچه اسمی از خود او نیست اما حرفش در دهان همه است، و یکی از این حرف‌ها در بی‌اعتباری آن حزب و در بیان علت شکست‌هایش. و اینجوری که شد قضیه به کین توزی می‌برد. چرا که هر دو طرف شکست را در وجود دیگری و به علت دیگری می‌بیند. چون در این شک نیست که به هر صورت میان