برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۲۲۹

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

اشنا شدم فهمیدم که... آن روز‌ها رادیو را بایکوت کرده بوده‌اند. به هر صورت از این اوایل بهار تا ۲۸ مرداد پیش بیاید، من آنقدر آجر روی آجر گذاشتم تا دیوار‌ها آمد سر دومتر و نیمی. و همۀ دنیا را پشتش ر‌ها کردم وزیر سقف خانه حتی از آسمان گریختم... و همان روز‌ها زنم هم از سفر برگشت و دو نفری شروع کردیم به ادای محفوظ ماندن از شر زمانه را در آوردن و هنوز هم همین ادا را در می‌آوریم. البته رفقا آن روز‌ها گرفتار بودند و گرچه بعد‌ها هم گرفتار بودند ولی آن روز‌ها گرفتار قدرت بودند و بعد‌ها قدرت گرفتارشان ساخت غرضم همان گرفتاریهایی است که ملکی را به فلك الافلاك برد و برای من فقط یکروز زندان دادستان»... را پیش آورد که نتیجه‌اش صادر کردن همان اعلامیه بوسیدن سیاست شد.[۱] و در همان یك روز بود که فهمیدم پس از قضیه وثوقی راستی با سیاست وداع کرده بوده‌ام... آخر تو هم تصدیق می‌کنی که وقتی گرگ‌ها بر مسند چوپانی نشسته‌اند، بسیار احمقانه است که آدم ادای گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده را در بیاورد.

حالا می‌فهمی چه می‌گویم یا نه؟ اینکه ساعت شش صبح کفش بپوشی و نصف شب از پا درش بیاوری و همین جور مشغول رتق و فتق امور خلق الله مبارز باشی و در این رتق و فتق امور نهم اسفند را دیده باشی که نزدیك بود چاقو کش‌ها شکمت را سفره کنند؛ یا از بلندی تمام پلکان کتابخانه دانشسرای عالی توده‌ای‌ها بلندت کرده باشند و پر تابت کرده باشند پایین و هنوز کمرت از آن سر بند مأوف باشد و آن وقت در این همه کله خری فقط روحاً به این و آن تکیه کرده باشی و یکهو ببینی یکی از همان‌ها که متکای تو هستند بیاید و شاید فقط برای پوشاندن زشتیی در درون یا برون برای یکی دیگر از تکیه گاه‌های تو پاپوش بدوزد و به این طریق دیواری که تو به آن تکیه کرده بودی نه در دو جا بلکه درده جا ترک بردارد. خوب ناچار هر که باشد آن دیوار را ر‌ها می‌کند و می‌رود زیر سقف آسمان می‌خوابد و آن روز‌ها این سقف آسمان برای من سقف همان خانه‌ای بود که ساخته بودم و پیچك هاش روز به روز بیشتر نمو می‌کرد حالا خودمانیم این تجربه به کجای کارتو می‌خورد؟ و چه چیزی را برایت ثابت می‌کند؟ و حال آنکه خودمن در این میان هیچکس را مقصر نمی‌دانم. و ترجیح می‌دهم بنویسم که شاید چون خیلی خسته شده بودم و زودرنج

  1. «اطلاعات» پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۳۲، در دوسه خط.