شده بودم و سختگیر... زودتر از دیگران. زه زدم بله من هم شنیدهام که خنجی مدعی است که ملکی آن روزها از دربار پول میگرفته یا وثوقی مدعی است که همو با آمریکاییها ملاقات میکرده و حال آنکه من میدانم که خود او مترجم آن ملاقاتها بوده که من هم یکی دوبار در آنها شرکت داشتهام آخر اگر سیاستهای ما این حرفها نباشد پس چیست؟ پارو حق داشته که بداند آنهایی که فردا محتملا به قدرت خواهند رسید... چه کسانیاند و نکند همان تودهایهای سابق باشند که حالا پوست انداختهاند وكلك تازهای سوار کردهاند و تازه همه این حرفها فکر نمیکنی شباهت فراوان دارد به ونگ و نگی که شغالها دنبال آن شیره میکردند؛ ملکی هر چه باشد همسر این حضرات... نیست.
... یادت هست نوشته بودی ما دنبال پیغمبر و امام معصوم نمیگردیم؟ اما من از همان اول دنبال معصوم میگشتهام آخر این عصمت تنها چیزی بوده که همیشه کمش داشتهام من از همان سال ۳۲ فهمیدم که در این دنیای سیاست دنبال هر چه بگردی عیبی ندارد؛ اما اگر قرار باشد در چنین دنیایی دنبال این عصمت بگردی بسیار احمقی به این علت بوده است که سیاست را رها کردهام...
خوب این یکی از تجربیات من... و حالا تو چه میگویی من خیلی دلم میخواهد ترا زبان نسلی بدانم که بعد از ما به عرصه رسیده و در وجود تو از این نسل میپرسم آخر شما چه میگویید؟ میخواهید همینطور دست به دهان ما بمانید که خودمان دست به دهان روزگاریم؟ ما که سر از تخم کودکی در آوردیم خودمان رفتیم و راهمان را جستیم یا دست کم راهی بود که ما را. جست و به خود کشید. و حالا بدبختی شما شاید در همین است که چنین راهی نیست تا به سوی خویش بکشد شما را و بدبختی دیگرتان اینکه این راه را خودتان باید بسازید و به همین علت درماندهاید و احساس تنهایی میکنید و باز به همین علت است که دست به دامن همچو من هیچندان هیچ کارهای زدهاید. آن هم در این زمانهای که همه راهها آزموده است و پا خورده و غبار قدمهای گذشتگان هنوز در هوا است. و بدتر از همه اینکه همۀ راهها به بوار بوده است و آنهایی هم که... سر سالم به در بردهاند و باقیماندهاند هر کدام در زیر بار تمام این شکستها گرد تقصیر را هر یك بر دامن دیگری میجوید و اصلاً بدبختی همه ما در این است که پس از سال بیست تا کنون هر به دوسه سال یك بار حرکتی کردیم؛ و هربار چون جر کتی مذبوحانه و نه از سر