برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۶۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

چه رسد به تشخیص ارجحیت و اعلمیت فلان صاحب فتوا بر دیگری. اگر قرار باشد چنانکه رسم است پس از مرگ هر صاحب فتوای اعلم و ارجح چندسالی منتظر ماند تا خود به خود یکی از علمای طراز اول پیشوایی خود را به کرسی بنشاند و دیگران را به سرسپردن وا دارد؛ معلوم نیست اگر در این فاصله احتیاج به حضور صاحب فتوا و رأی قاطعش در مسائل حاد عقود و معاملات و اجتماعیات شد، چه باید کرد؟

دومین این معایب دست بسته ماندن خود صاحبان فتوا است در مواقع حساس اجتماعی که به ترس از پذیرفته شدن یا نشدن معمولاً صلاح را در سکوت می‌بینند و قضایا را به پیش آمد و اگذاشتن. عاقبت چنین اهمالی نیز از پیش روشن است.

سومین این معایب آنکه به انتظار چیزی یا کسی که نیست یا هنوز نیامده است ماندن؛ یعنی که واقعیت موجود را فراموش کردن و تنها به‌امیدی و به خاطر آن وقایع روز وزندگی موجود را فراموش کردن یا حل همه مشکلات را به روزی حواله کردن که ظهور رخ بدهد. آیا گمان نمی‌کنید که این خود بزرگترین علت قضا و قدری بودن است؟ مهمل گذاشتن عمل و تصمیم نیز از همین جابر میخیزد و کار امروز را به فردای نامعلوم افکندن که همه از بزرگترین موانع حضور و حصول روشنفکری‌اند و مانع اشاعه آن؛ که تصمیم بجا و عمل در مواقع حساس و اظهار رأی علنی را می‌طلبد.

با این نکته اخیر کاری نمی‌توان کرد اما دو عیب قبلی را که بر شمردم می‌توان با پذیرفتن طرح «شورای اجتهاد» به جای