برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۶۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

به اتفاق رأی همۀ نویسندگان تاریخ مشروطه کمر یک کمپانی خارجی را می‌شکند (رژی) و در عین حال آبروی روشنفکر زمان خود را می‌برد (ملکم خان). و اگر از نظر مبارزات طبقاتی به این قضیه بنگریم او نیز به صورت ساده‌اش مدافع بورژوازی محلی تهیه‌کننده توتون و تنباکو است و در مقابل هجوم استعمار انحصارطلب خارجی‌ایستاده است. درست است که این پیروزی مقدماتی به ضرر نهایی روحانیت تمام شد چرا که هم کمپانی و هم حکومت‌های دست نشانده و هم روشنفکر خدمتکار حکومت دریافتند که حریف اصلی کیست تا به آن طریق که می‌دانیم در مشروطه و پس از آن دستش را کوتاه کنند. اما صرف نظر از این عواقب وقتی با چنین فتوا دهنده‌ای طرفیم نمی‌توانیم گمان کنیم که آخوندی است و قدمی از سر تعصب برداشته یا از سر خشکه مقدسی یا برای حفظ مقام و عنوان. متن این فتوا[۱] فریاد میزند که مردی است در لباس پیشوای مذهبی می‌خواهد سرنوشت بشری را در دست بگیرد. در چنین موردی حتماً با یک روشنفکر طرفیم یا در مورد بهبهانی و طباطبائی که گرچه صاحب فتوا نبودند

  1. متن این فتوا را ضمن صورت یك تلگراف در صفحات ۸ و ۹ و ۱۰ از «اسناد سیاسی دوران قاجاریه» گردآوری «ابراهیم صفایی - چاپ تهران ۱۳۴۶ ببینید که به پاس خدمات درخشان فرهنگی و اقتصادی به شخصیت گرانقدر جناب دکتر اقبال اهدا شده است و در آن کوششی بکار رفته تا نهضت ضد «رژی» تنباکو را به تحریك روس‌ها جا بزند. شاید به انتقام از اینکه نهضت مشروطه را افوا‌ها به تحریک انگلیس‌ها راه افتاده می‌دانند. به هر صورت تا انتشار این کتاب من گمان می‌کردم «ابراهیم صفایی» نویسنده بی‌مسؤولیتی است. اما با این کتاب دیدیم که صاحب غرض هم هست.