این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
از چرخ بکام خود سر افراشته گیر | اسباب مراد خویش انگاشته گیر | |||||
تا در نگری آنچه مراد دل تست | برداشته گیر باز نگذاشته گیر |
آن قوم که در مقام تمکین رفتند | وآنطایفه که اندر ره تکوین رفتند | |||||
مسکین مسکین بمرگ هم میگفتند | تا آخر کار جمله مسکین رفتند |
افزوده فراق او ز بس تاب و تبم | یکسان شده در دیدهٔ او روز و شبم | |||||
القصه چنانم ز تف گرمی عشق | تبخاله صفت آمده بیرون ز لبم |