برگه:سبک‌شناسی، جلد ۱.pdf/۵۷

این برگ نمونه‌خوانی نشده‌است.
– ۲۵ –

- ۲۰ -

عقیده دیگری هم در وجه تسمیه دری هست که گویا هنوز دلیل قطعی برای تحقق آن در دست نداشته باشیم و آن این است که دری مخفف - تخاری » باشد که «یاء» به «هاءه هوز ( مطابق قاعده زبان فارسی ) بدل شده و الف آن بفتحه بدل گردیده (تهری) و با تبدیل د تا • بدان که معمولی به زبان فارسی است ، (دهری) و بالاخره وری شده باشد چه تخارها مردمی ایرانی بودند و پس از کوچ کردن از حدود ثبت واردخاک بلخ و نواحی مرکزی افغانستان امروزی شدند و تخارستان بنام آنان نامبر دار گشت . هر چند بعض خاور شناسان زبان تخاری را جزء دسته از زبانهای هند و اروپایی از طبقه سانتوم Cantum میشمارند و اگر این معنی محقق شود وجه تسمیه اخبر باطل میشود و با تاریخ این تسمیه بوقتی تنزل میکند که تخارها در نواحی بلخ ساکن گردیده و زبان آنها بازبان سندی مخلوط شده است ، بهر صورت در اینکه زبان دری از لهجه های شرقی است شکی نیست خواه در اصل آن را نخاری و خواه منسوب بدر و دربار بدانیم وخواه مأخذی دیگر برای وجه تسمیه آن فرض کنیم . ۹ - شاخها و لهجه های دیگر فرهنگ نویسان ؛ زبان ایران را بهفت بخش کرده اند و چنین گفته اند : « زبان ۱ - تخارها - طایفه ای از ایرانیان بودند که در قرون قدیمه و قبل از مهاجمات همونها و ترکان آلمانی بناوراءالنهر در حدود مرزهای ایران و ثبت ساکن بودند و زبان آنان شاخه ای از زبان ایران بود و مانی پسر ندیک در میان آن جماعت میزیسته و از اینرو او را چینی نامیده اند . و پس از هجوم مردم آلتایی بحدود مذکور که از آن پس بترکستان موسوم گردید تخار ها کوچ کرده بداخل ایران آمدند و در حدود بلخ و بدخشان و شور سکنی گزیدند و نام تخارستان را از خود آن نواحی دادند . ۲۔ جاحظ در البیان والتبیین ج ۳ ص ۶ روایتی دارد که اگر غلط نباشد مسایه تحیر است و آن چنین است که از قول شعوبیه گوید : « وقد علمنا ان اخطب الناس الفرس والقطب الفرس اهل فارس واعذبهم کلاما و اسهامهم مخرجا و احسنهم ولانا و أشدهم فیه تحنکا اهل مرو وافصحهم بالفارسیة الدریة وباللغة الفهلویة اهل قصبة الأهواز » و معلوم نیست چگونه مردم اهواز در افت دری و پهلوی که هر دو سوای زبان خودشان بوده است انصح بوده اند ؟ مگر معتقد شویم که عبارت غله است و اصل چنین باشد که « واشد هم فیه تحنکا والصحهم بالفارسیة الدریة اهل مرو وباللغة الفهاویة اهل قصبة الأهواز » که در صورت صحت این فرض باز عقیده ابن مقفع تأیید شده است