برگه:سه قطره خون.pdf/۱۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سه قطره خون

در این موسم همه جانوران مست میشوند و به تک‌ودو میافتند، مثل اینست که باد بهاری یک شور دیوانگی در همه جنبندگان میدمد. نازی ما هم برای اولین بار شور عشق بکله‌اش زد و با لرزه‌ای که همهٔ تن او را به تکان میانداخت، ناله‌های غم‌انگیز میکشید. گربه‌های نر ناله‌هایش را شنیدند و از اطراف او را استقبال کردند. پس از جنگها و کشمکشها نازی یکی از آنها را که از همه پرزورتر و صدایش رساتر بود بهمسری خودش انتخاب کرد. در عشق‌ورزی جانوران بوی مخصوص آنها خیلی اهمیت دارد. برای همین است که گربه‌های لوس خانگی و پاکیزه در نزد مادهٔ خودشان جلوه‌ای ندارند . برعکس گربه‌های روی تیغهٔ دیوارها، گربه‌های دزد لاغر ولگرد و گرسنه که پوست آنها بوی اصلی نژادشان را میدهد طرف توجه مادهٔ خودشان هستند. روزها و بخصوص تمام شب نازی و جفتش عشق خودشان را به آواز بلند میخواندند. تن نرم و نازک نازی کش و واکش میآمد، در صورتیکه تن دیگری مانند کمان خمیده میشد و ناله‌های شادی میکردند. تا سفیدهٔ صبح اینکار مداومت داشت. آنوقت نازی با موهای ژولیده، خسته و کوفته اما خوشبخت وارد اطاق میشد.

«شبها از دست عشقبازی نازی خوابم نمیبرد، آخرش از جا دررفتم، یک روز جلو همین پنجره کار میکردم. عاشق و معشوق را دیدم که در باغچه میخرامیدند. من با همین ششلول که دیدی، در سه قدمی نشان رفتم، ششلول خالی شد و گلوله به جفت نازی گرفت. گویا کمرش شکست، یک جست بلند برداشت و بدون اینکه صدا بدهد یا

–۱۹–