قصر ماکان بزرگ و محکم، دارای سه حصار هفت بارو بود که از آهک و ساروج ساخته بودند، و در کمرکش کوه نزدیک آسیویشه جلو آسمان لاجوردی سر برافراشته بود.
دویست سال پیش اینجا آباد و پر از ساختمان و خانه بود. در آن زمان هر روز طرف عصر ماکان کاکویه با پیشانی بلند و سینهٔ فراخ در ایوان این قصر و یا در باروی چپ آن کشیک میکشید تا دختری که در رودخانه خودش را میشست به بیند، و بالاخره همان دخترک سبب جوانمرگی ماکان گردید. ولی از آن پس همهٔ نیروهای ویرانکننده طبیعت و آدمها برای خراب کردن آن دست بیکدیگر داده بودند، سبزههای دیمی که از پای دیوارهای نمناک و جرزهای شکسته روئیده بود، از اطراف خردهخرده آنرا میخورد و فشار میداد، طاقها شکست برداشته بود و ستونها فرو ریخته بود. خاموشی سنگینی روی این ملک و کشتزارهای دور آن فرمانروائی داشت - چون پس از تسلط پسران سام همهٔ زمینها خراب و بایر مانده بود.