برگه:سه قطره خون.pdf/۵۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سه قطره خون

طوطی خیره شده بود. ناگاه طوطی با لحن داشی - با لحن خراشیده‌ای گفت:

«مرجان... مرجان... تو مرا کشتی... به که بگویم.... مرجان... عشق تو... مرا کشت.»

اشک از چشمهای مرجان سرازیر شد.

–۶۲–