برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۳۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۲
رجال ایران

برای گرفتن مشهد و یا بخیال خود تسخیر خراسان و ایران از هرات حرکت نمود در این هنگام ابراهیم خان نیز بوی پیوست و یکی از سرکردگان اردوی او بشمار میآمد. پس از گلوله خوردن فتح خان و تارومار شدن لشگریان او ابراهیم خان نیز متواری و مصدر کاری نبود و اوقات خودرا به بطالت میگذراند تا اینکه عباس میرزا نائب‌السلطنه در اواسط سال ۱۲۴۸ قمری سرخس را گرفت و پس از آن به محمودآباد تربت جام که در تصرف محمدخان قرائی بود رفت و تمام جاهائیکه در تصرف او بود متصرف شد و محمدخان و برادرانش را دستگیر نموده بمشهد فرستاد حکومت جام و باخرز را دوباره بابراهیم‌خان داد و حکومت تربت حیدریه و آن نواحی را بسهرابخان گرجی واگذار نمود و چون از ابراهیم‌خان یکی دو بار خیانت دیده شده بود زمام اختیار کار ابراهیم‌خان هزاره را نیز احتیاطاً بدست او داد[۱].


ابوالحسن‌خان اردلان فخرالملک


ابوالحسن حاج ابوالحسن‌خان اردلان فخرالملک پسر رضا قلی خان والی کردستان و طوبی خانم دختر عباس میرزا نائب‌السلطنه که در سال ۱۲۷۹ هجری قمری، در تهران، متولد شده، ابتداء از غلام بچگان و بعد از پیشخدمتان ناصرالدین‌شاه بود، و سپس در زمره درباریان ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه در آمد. در سال ۱۳۰۶ ه‍. ق، بهمراه ناصرالدین شاه باروپا رفت و در مراجعت (۱۳۰۷) ملقب به فخرالملک شد. لقب فخرالملکی ابتداء متعلق به عبدالحسین‌خان معروف به کفری پسر محمد حسنخان ایروانی (خان بابا خان سردار) بود و چون راجع به بدی اوضاع، و بی‌ترتیبی کارها، و عدم توجه شاه باصلاحات امور، حرفهایی میزد و صحبتهائی مینمود؛ تنقیدات و بدگوئیهایش بگوش ناصرالدین شاه رسید؛ شاه برای توهین و تخفیف وی لقب فخرالملکی را از او گرفته به ابوالحسن خان داد. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در یادداشهای روزانه خطی خود راجع بوی مینویسد: «شنبه ۱۱ صفر ۱۳۰۵ ق: دیشب، در سر سفره، بجهت شاه، که روزنامه میخواندم سلطان عثمانی، چنانچه رسم آنها


  1. هزاره‌ها آریایی نژاد و ایرانی هستند و چون مانند سایر افراد ایرانی تا کنون آموزش و پرورش درستی ندیده و از اصل و نژاد خود اطلاعی ندارند و از طرفی هم در فروع مذهب در طریقه اهل تسنن بوده از این جهت باهل تسنن بیش از اهل تشیع مایلند و بهمین مناسبت و نیز بواسطه تعدی مامورین دولت بیشتر آنان بتدریج بافغانستان مهاجرت کرده و در قلعه نو ساکن شده‌اند.