برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۴۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
رجال ایران
۴۳

شیخ‌الرئیس از موضوع آگاه شد و از مشهد از راه عشق‌آباد بخارج ایران مسافرت نمود و هنگام رفتن غزل معروف خواجه را که مطلعش این است:

  عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت  

تضمین نموده بتوسط کامران میرزا نائب‌السلطنه به ناصرالدینشاه فرستاد و آن اشعار از این قرار است:

  نائب‌السلطنه بر گو بشه نیک سرشت که یکی زهل خراسان بتو این نامه نوشت  
  آصف و ملک و خراسان بتو ارزانی باد ما ره عشق گرفتیم چه مسجد چه کنشت  

ناصرالدینشاه نیز چون طبع شعر داشته در جواب او میگوید:

  نائب‌السلطنه برگو به خراسانی زشت که شهنشاه جواب تو بدین نامه نوشت  
  آصف ار نیک و اگر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت  

محمد حسنخان اعتمادالسلطنه در یادداشت‌های روزانه خود مینویسد: «دوشنبه ۲۳ محرم ۱۳۰۸: مشیرالدوله (یحیی‌خان) نقل میکرد خراسان مغشوش است شیخ‌الرئیس را بحکم دولت محبوس نموده‌اند» حاج میرزا حسن انصاری در صفحه ۱۸۰ کتاب اصفهان تاریخ نصف جهان مینویسد: «۱۳۲۰ قمری – شیخ الرئیس باصفهان آمده اهل هوس گرد او جمع شدند علماء عذرش را خواستند».

ابوالفتح پس از کشته شدن نادرشاه، در سال ۱۱۶۰ هجری قمری برادرزاده او، علیقلی خان بنام علیشاه یا عادلشاه پادشاه شد و در مشهد جلوس نمود. پس از برگذاری و جلوس و جشن پادشاهی، ابراهیم خان، برادر کهتر خود را، بحکومت اصفهان فرستاد، ابراهیم خان چون خود را قوی و آماده دید، در سال ۱۲۶۱ قمری، بر علیه عادلشاه، برادر خود، قیام نمود؛ و هنگامیکه بسمت آذربایجان و سائر قسمتها رهسپار بود، از طرف خود، ابوالفتح خان، از رؤسای طائفه هفت لنگ بختیاری، را حاکم اصفهان کرد در همین سال هر دو برادر (علیشاه و ابراهیم خان) پس از جنگ کردن با یکدیگر و کور شدن و از بین رفتن، سرانجام شاهرخشاه، نوه نادرشاه در خراسان، پادشاه شد و او در سال ۱۲۶۲ قمری حکومت ابوالفتح خان را تائید و تنفیذ کرد.

علی مردانخان یکی دیگر از رؤسای طائفه چهارلنگ بختیاری، که برای خود داعیه سلطنت داشت، و حدود بختیاری را تا خوزستان تسخیر کرده بود، خواست که اصفهان را نیز بگیرد، بنابراین بسمت اصفهان متوجه و ناگزیر گردید که با ابوالفتح‌خان بجنگد. علی مردانخان در جنگ شکست خورد و نتوانست که کاری از پیش ببرد و بواسطه سابقه آشنایی و دوستی که با کریم‌خان زند داشت از او استمداد نمود و او درخواستش را اجابت کرد و باتفاق هم متوجه اصفهان شدند و این بار ابوالفتح‌خان در جنگ شکست خورد و بعد باین ترتیب با هم مصالحه نمودند که بموافقت هر سه نفر یکی از اعقاب صفویه (میرزا ابوتراب پسر میرزا مرتضی صدرالممالک دخترزاده شاه سلطانحسین صفوی) را بشاهی برگزیده علی مردانخان السلطنه – کریم خان سردار سپاه (فرمانده کل قوی) و ابوالفتح خان مانند سابق حاکم اصفهان باشد. کریم‌خان برای مطیع کردن حکام همدان و کردستان با لشگری بدانصوب