بدبختانه کمتر اقات عدالت اجتماعی در ایران حکمفرما بوده است. و نیز مینویسد: «۲۹ رمضان ۱۳۱۰ ق.: علاءالدوله غرور جوانی و مکنت زیاد او را مست دارد و دیوانه معنوی است و زیر دمش هم سست نیست بر آشفت و چند فحش[۱] به مجدالدوله داد». ۱۴ شوال ۱۳۱۰ ق. مینویسد: «پریروز مابین دو نفر از نوکران پسر مصطفی قلیخان عرب سهامالسلطنه دعوائی شده بود یکی کاشی بود و یکی یزدی و کاشی یزدی را کشته بود امروز حکم شد سر کاشی را ببرند و این همه عجله در قتل این شخص نتیجه منازعه (میدان اسبدوانی) مجدالدوله و علاءالدوله است یک مردکه بیتقصیر را که قتل عمدی نکرده است میکشند تا این قبیل دیوانهها مثل مجدالدوله و علاءالدوله متنبه شوند» در سال ۱۳۱۴ ھ.ق. حاکم خوزستان شد در سال ۱۳۱۷ حاکم گرگان و در سال ۱۳۱۹ بحکومت مازندران منصوب گردید و در سال ۱۳۲۰ ھ. ق. حاکم کرمانشاه شد و سپس در اواخر همین سال استاندار فارس گردید.
در سال ۱۳۲۳ قمری که حاکم تهران بود بهای قند، بواسطه جنگ روس و ژاپن، گران شد یعنی از یکمن ۵ ریال به هشت ریال رسید و قدری هم کمیاب شد. علاءالدوله جمعی از تجار قندفروش را به اداره حکومتی خواست و پس از پرخاش زیاد بهر یک از آنان، آنها را بچوب بست و این عمل وی باعث تعطیل بازار و اجتماع بازرگانان، در مسجد شاه گردید و زمزمه خواستن عدالتخانه از این جا برخاست که سرانجام بمشروطیت منتهی گردید. م. ق.هدایت (مخبرالسلطنه) در صفحه۱۸۷ کتاب خاطرات و خطرات تألیف خودزیر عنوان مقدمات مشروطیت در این باب چنین گوید: «قند در تهران گران شد، علاءالدوله حاکم تهران است و مردی بیپروا، به کاروانسرا رفت، حکم کرد، از دکان سید هاشم و سید حسن، قندی که بود بیرون بریزند و بمردم تقسیم کنند (۱۴ شوال ۲۳) نرخ روی قند گذاردند تا اینجا شاید بهانه برای آشوب نمیشد زدن سید هاشم و سید حسن رشته بدست مدعیان داد» در همین سال دولت او را از حکومت تهران معزول و بجای وی سلطانحسین میرزا نیرالدوله را منصوب نمود علاءالدوله در سال ۱۳۲۵ قمری برای بار دوم بحکومت فارس بجای حسین قلیخان نظامالسلطنه مافی تعیین شد و چون اهالی شیراز، مخصوصاً مرحوم سید عبدالحسین لاری که خیلی عنوان پیدا کرده بود، با آمدن او بفارس مخالفت شدیدی ابراز داشتند از این جهت حکومت او سر نگرفت و خودش نیز از رفتن بفارس منصرف گردید. و عوض وی غلامحسین غفاری صاحب اختیار که قبلا ملقب به وزیر مخصوص و امین خلوت بود بسمت ایالت فارس تعیین و فرستاده شد. در ذیقعده ۱۳۲۵ قمری او و برادرش معینالدوله بر حسب امر محمدعلیشاه در دربار (در آبدارخانه) زندانی گردیدند و شاه در نظر داشت که علاءالدوله را اعدام کند لکن علیرضاخان عضدالملک از رجال محترم آن زمان خود را بمیان انداخته و از داماد خود در نزد شاه وساطت کرد و در آبدارخانه توقف نمود و منتظر عفو شاه شد تا اینکه شاه محض خاطر عضدالملک او را بخشیده و با برادرش آزاد گردید لکن بعد در سال ۱۳۲۶ ق. که محمد علیشاه جمعی از اعیان از آن جمله علاءالدوله را برای مذاکره بباغ شاه دعوت کرده بود هنگام خروج از
- ↑ در میدان اسبدوانی.