برگه:غلطهای فاحش فرهنگهای فارسی.pdf/۱۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

آبشار - آغا ۹

آبشار (۱) آبی که از بلندی پرت شود . ( معنی صحیح ورسا نیست باید نوشت سیل آب یا آب جوی که از جای بلند پائین فروریزد) آب شدن (مص) جسم آبکی و سفت که بر اثر گرمی آب شود. (آب شدن بمعنی جسم نیست، وانگهی اگر آبکی باشد سفت نیست و اگر سفت باشد آبکی نیست ، باید نوشت واشدن یاذوب شدن جسم جامد مانند یخ یا فلز و غیره در اثر حرارت) آب لمبو بفتح لام ( صك ) ميوه آب دار را نرم کردن و آب آنرا با دهان مکیدن ( آب لمبو سفت است مصدر نیست ، و آن میوه یا چیز دیگری است که در اثر کوبیدگی و فشار وغيره نرم و لهیده و آبکی شده باشد ) آبمال ( صش ) نگهبان آب ، آب یار ( آبمال بمعنی آبیار استعمال نمیشود، آبمال پارچه و جامه ای را میگویند که در آب خالص بشویند بدون استعمال صابون) آبنوس ( 1 ) يك نوع چوب بسیار سفت و خوشبو وسیاه رنگ است که از هندوستان آورند ( آبنوس درختی است که در هند و حبشه میروید ، چوب آن دارای لکه های سیاه است و در پیری بکلی سیاه میشود)

آبونه ( ۱ ) : پول اشتراك روزنامه و مجله و کتاب (آبونه کلمه فرانسوی و بمعنی مشترك روزنامه یا مجله است نه پول اشتراك ، وجه اشتراك را آبونمان میگویند) آجودان ( صش ) آژودان، یار ویژه آماده خدمت (آجودان در زبان فرانسه کسی است که درجه استواری داشته باشد، و افسري که در خدمت افسر بالاتر از خود مأمور اجراء دستور های وی باشد ) آژیر ( ! ) آگهی خطر ، خبردار ( آژیر بمعنی زيرك و هوشیار است، بمعنی توانا و کوشا و آماده هم گفته شده، اسم هم نیست صفت است ) آسماند بسکون نون ( 1 ) سقف اطاق ( آسماند باین معنی دیده نشده، آسمانه « بفتح نون» بمعنی سقف اطاق و ایوان است، و نیز بمعنى ارتفاع معینی که برای آب با بخار آب تعیین میشود ) آش پختن (مس) غذا پختن ( آش پختن بمعنی غذا پختن نیست، اگر کسی پلو یا آبگوشت بپزد نمیگویند آش پخت ) آشوب (۱) فغان ، شور ، دروغ پردازی ( آشوب بمعنی دروغ پردازی نیست. فتنه وغوغا و انقلاب است ) اغا ( 1 ) اول نام زنان برای بزرگی و آخر نام آنها برای کوچکی آورند