همیشه سلاخخانهها را بیرون شهر دور از مردم میسازند تا جنایات کشتار را از چشم آنها بپوشانند — سلاخخانه اختراع حیوان دوپاست، هیچ جانور درنده و خونخواری باین رذالت طعمهٔ خود را نمیخورد. انسان روی گرگ و جانوران خونخوار روی زمین را سفید کرده است.
همهٔ این مردمانی که در کشتارخانهها دست در کار میباشند تنها یک فکر در مغز تاریک آنها جایگیر شده و آن پول است و منفعت. کشتن برای آنها مثل پاره کردن کاغذ شده و از حس اخلاقی بکلی بیبهره هستند حتی در آمریکا هیچوقت شهادت قصاب را دربارهٔ جنایتی نمیپذیرند و پیشهٔ او را پست میشمارند اما این پستی او تقصیر همهٔ آنهایی است که گوشت میخورند.
زرپرستی و شکمپروری همهٔ احساسات عالیهٔ انسان را خفه میکند مثلا برای فروش پوست، بره «تودلی» یا میش را سر بریده بچهاش را زنده از شکم او بیرون میکشند و با لگد در شکم حیوان آبستن میزنند تا بچهاش را سقط بکنـد آنوقت سر او را جلو مادرش میبرند و بعد از کندن پوست حیوان، جنین را که بدنش بجای گوشت از کف و مادهٔ لزج خونین ترکیب شده برای فروش دور شهر میگردانند و از لاشهٔ کبودرنگ آن قطرهقطره خون میچکد! چه نمایش قشنگی است که مختص به ایران میباشد!
چرا زندگانی ظالمانهٔ آدمیزاد باید سبب آنقدر درد و زجر دیگران را بیهوده فراهم بیاورد و از در هم شکستن خوشبختی و