حواس انسان از میوه لذت میبرد چشم او از دیدنش و شامه از بوی آن و ذائقه از مزهٔ گوارای میوه محظوظ میشود میل غریزی انسان از دیدن کشتار و خوراکهای خونین متنفر است. بچه که هنوز ذائقهاش خراب و فاسد نشده گوشت را با تنفر دور میکند و هنگامیکه فرصت را غنیمت میشمارد میوه را میدزدد و بواسطهٔ کمیابی میوه در خوراک است که بجای این خوراک خوشمزه و ساده بچهها حریصانه هرچه که شبیه بآنست و یا مزهٔ آنرا دارد مثل شیرینیهای رنگرزیشده و قند مصنوعی بچنگ آورده ذائقهٔ خود را فریب میدهند. این میل همانقدر طبیعی است که بچههای سگ یا گربه سر یک تکه استخوان بیکدیگر غرش کرده و آنرا با لذت میبلعند اما پس از آنکه به بچهٔ انسان گوشت خورانیدند گوشتخوار میشود.
«موریس فوزی» در کتاب سقوط انسانیت مینویسد: «تشریحالابدان، علمالاعضاء و ساختمان دندانها و میلهای غریزی یک میمون بزرگ کاملا شبیه بماست. تنها خون اوست که خویشاوندی نزدیکی با خون انسانی دارد از طرف دیگر تشریحالابـدان، علمالاعضاء و دندانها و خون و میلهای طبیعی یک گوشتخوار و یک علفخوار و یا یک دانهچین رویهمرفته با مال ما فرق دارد. آیا سادهترین منطق آشکارا بطرز انکارناپذیری بما نشان نمیدهد که خوراک طبیعی ما باید از همان موادی