نهتنها جنگ نمیکنند بلکه طبیعةً بیآزار و آرام و خوب میباشند و همهٔ آنها از نباتات تغذیه مینمایند مانند میمون، اسب، کبوتر و غیره. اما انسان حیوانات درنده را سرمشق خود قرار داده و مانند آنان وحشی و خونخوار شده است.
رحم و شفقت که آنقدر نزد آدمیان کمیاب است بنظر میآید یک بخش طبیعت باشد که نزد جانوران گوشتخوار دیده میشود. پرندگان طعمهخوار عموماً شکار خود را بیک ضربت منقار میکشند؛ حشرات با زهر خودشان آنرا بیحس کرده بعد میخورند؛ برخی از حیوانات گوشتخوار مانند شیر و مار یک سیالهٔ مغناطیسی دارند که مرکز اعصاب شکار آنها را فالج میکند. هرچند این قوهٔ مغناطیسی در انسان هم وجود دارد اما برای کشتن جانوران بکار نمیرود، پس او سلاخخانه را اختراع کرده است. این اختراع ظریف انسان متمدن که هیچ جانوری به این رذالت شکار خود را نمیخورد. برای پوشانیدن جنایات قبیح خود آن را همیشه دوردست و در پرتگاه میسازند.
مابین جانوران درنده نیز هرکدام دشمن عدهٔ معدودی هستند و بدیگران آزار نمیرسانند مثلا شیر، آهو و گوزن و غیره را شکار مینماید و به پرندگان و حیوانات کوچک کاری ندارد. نهنگ تنها ماهی میخورد. گربه موش و پرندگان کوچک را میگیرد و غیره. اما آدمیزاد شکمپرست میخواهد همه را بخورد و در زندان بیندازد و بارش را بدوش آنان بگذارد و شکنجهها