برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۱۱۳

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

عریضۀ عقیدت‌آمیز و اظهار توسل بجناب خلدآشیانی و اختلاف ورزیدن از دیگران به صحابت مسرعی روانه نمود.

آن جناب در جواب بسخنان محبت و مودت‌آمیز او را خاطر جمع و مطمئن ساخت و ارقام شد که آن عالیجاه را بنا بر اینکه موافقت قزلباش و بودن در ممالک ایران منظور افتاده مناسب چنین است که از این قوم ظالم جدائی اختیار نموده بسمت ساوه و قزوین روانه شوند و در این ماده مکاتبات به سرداران ایلات آن اضلاع از جماعت قزلباشیه این بندۀ درگاه اله در باب سلوک و مماشات و موافقت و دوستی ارقام خواهد نمود و در کمال خاطر جمعی در آن اماکن چندی باشند تا من بعد آنچه صلاح و صواب خواهد بود از پردۀ غیب به منصۀ ظهور خواهد آمد.

بعد از وقوع این مراتب مابقی سرداران افاغنه و اوزبک پای ثبات و قرارشان تزلزل پذیرفته قرار بفرار بسمت قندهار داده شبی ابراهیم شاه را بسلیم خان قوتولوی افشار که وکیل مطلق او بود و مکان او در قراقان قزوین می‌بود دادند و سلیم خان مذکور او را به قلعۀ خود برده بفرمان شاه‌رخ میرزا مکحول و در بین راه مقتول نموده نعش او را بمشهد مقدس آوردند.

بعد از فرار اوزبکیه و افاغنه سرداران قزلباش از عراق و آذربایجان و قلمرو علی‌شکر از اتراک و الوار هرکس قریب بود خود به خدمت او رسیده و آنچه محل اقامتشان بعید بود عرایض و رسولان فرستاده و اظهار اینکه اهل ایران را از مدتهاست آرزو و تمنی چنین بوده که حق بمرکز خود قرار یافته این امر جلیل القدر سلطنت و دارائی ایران که موروثی است ببندگان اقدس آن حضرت قرار یابد و در این ولا کسی از سلسلۀ علیۀ صفویه که ما بنده‌ها نمک‌پروردۀ این اوجاقیم و صفای عقاید ما بنده‌ها به اوجاق مرشد کامل شاه خلد آشیان شاه اسماعیل و شاه طهماسب بهادر خان نور اللّه مرقدهما موروثی تصور نموده و ندر قلی گاهی از اهل ایران مطمئن نگردیده متوسل بقوم افغان و اوزبک گردیده بود، الحال بعد از سالها دور فلکی بکام ما بیچارگان بی‌سروسامان