گردیدند، ثور زمین از راه ادب سر بر رشتۀ انقیاد کشیده و بسمت الرأس خود ناظر بود و حوت از شدت ثقل آن مجلس خلد فسحت پر میزد، عرصۀ خاک از انبساط تحمل این بساط بر خود میبالید، هوا به آرزوی کورنش خود را معطر نموده جبین بر زمین اطاعت میسائید، چرخ در نشاط این بزم با لولی و شان خوش الحان در غنا میکوشید، عطارد به استکتاب مادهتاریخ این جلوس شوکت منوط مشغول بود، مریخ در صف نعال غلامان دست بسته برپا بود، زحل از فرط بساطبوسی از جملۀ سعدا گشته پروانهوار متوجه حل و عقد امور میگردید، قمر سپروار در پیشانی فیل کوه مثال آن مجلس در شادروان آن ایوان کیوان جاه منضبط گردیده، نارهوا در سوزانیدن خرمن حیات اعدا سرگرم گشته منتظر حکم میبود، امرای عظام در اماکن مقرره و معموله مثل بروج مشیده جابجا قیام داشتند، سه نفر شاهزادگان را که اکبر آنها سلطان داود میرزا و سلطان علی میرزا. و سلطان علی میرزا و سلطان حسین میرزا بودند بر کرسیهای مرصع در طرف دست راست تخت طاوسی حکم بر نشستن شد و یک نفر دیگر از شاهزادگان که سلطان قاسم میرزا باشد بجهت صغر سن در آن مجلس ارم تزیین حاضر نبود.
صنوف طوایف قزلباش و صوفیان سلسلۀ علیۀ صفویه از ترک و تاجیک و کرد به مثابۀ امواج بحار از مشاهدۀ صولت آن پادشاه جمجاه سر عبودیت بر شاهراه ارادت نهاده لب بر خواندن آیۀ ان یکاد گشودند و کواکب سیار از روی فرح سیر را موقوف نموده در پایۀ خود ثابت گردیده بودند، آواز کوس و نفیر گبر گه بر چرخ اثیر میرسید، مغنیان آن بزم بهشتنشان از خنیاگری نوای راست بعراق عرب رسانیده حجازیان حدی را فراموش نموده ساز انهدام شوکت مخالف مینواختند، لولیان هندی از پاکوبی زنگوله راشد نموده بودند، طنبورهنوازان گوشمال بلبل هزاردستان میدادند، غنچه از استماع الحان خوش آواز عندلیب را مخالف شمرده دهن باز کرده بود، دقیقهجویان از شنیدن تصنیف تصنیف فراموش نموده بودند و مغبچگان سیمین رخسار صورت بوسلیک به شهناز میکردند و حسینیمشربان بیات بخواندن ابیات ترکی سامع بودند، از صدای ارغنون گل ارغوانی شده بود، از آواز موسیقار پیلان کوه پیکر آن مجلس