گفت یار از غیر ما پوشان نظر گفتم بچشم وانگهی دزدیده در ما مینگر گفتم بچشم مجملا حال مدّت هفت سال است که بحمد اللّه تعالی به تأسی طریقۀ انیقۀ آباء عظام و اجداد کرام علیهم صلوات اللّه الملک العلام و تفصی از آلایش دولت سراسر ذلت دنیای عبرت انجام مقیم مقام تسلیم و رضا و معتکف سرای بیهمتای مسکنت و انزوا:
پوست تخت فقر باشد مسند شاهنشهی ترک افسر شد برای ما کلاه کهکهی [؟] و جمعی از اشرار نابکار که در ظاهر و سرّ باین نیازمند درگاه احدیت خصومت و خباثت ورزیده بودند بسهام آلام و قمقام انتقام جناب کردگار و جبار عالم و اقطار بانحاء بلایا گرفتار و مرحلهپیمای دار بوار گردیدند بیت:
علم نصرت ما آه سحرگاهی ما مهر خاموشی ما چتر شهنشاهی ما فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد للّه رب العالمین، عزم کلی این و ارادۀ اصلی چنین است که بعنایت رب الأرباب و مرحمت حضرت مسبب الأسباب بجهت ادای حج واجب از راه اصفهان شرفیاب عتبات عالیات و روضات سدره مرتبات و روانۀ مقصد اقصی و از گرداب پرانقلاب ایران ویران خود را بآن سواحل امنیت و منازل عافیت رسانیم و عندلیب ناطقۀ نیاز باین کلام ممتاز نواساز میگردد که:
نمانده روی عراقم چو ای بزرگ حجاز دل حسینیم آهنگ کربلا دارد و حصول این سعادت عظمی و موهبت کبری بجهات شتی یمکن تا چندی موقوف و بامداد اوتاد و هادیان سبیل رشاد اوقات بدفع آن موانع و جهات مصروف تا چه رخ نماید العبد یدبر و اللّه یقدر، رجاء واثق و امید صادق است که شمع مسئول روشنیبخش روضۀ قبول گردد. کیفیت حال و حقیقت احوال سراسر ملال بطریق اجمال بجهت استحضار آن خجسته شعار زبانزد خامۀ اشعار گردید».
خلاصه اینکه بعد از وقایع مذکوره ممالک ایران طوایف الملوک شده هر ولایتی که در تصرف هرکس بود علم خودسری و خودرایی افراخته دم از لمن الملکی زدند.
بعد از فوت ابو الفتح خان علی مردانخان بختیاری که شاه اسماعیل ثالث۱ را
________________________________________
- ↑ (۱) در اصل: ثانی