برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۳۷

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

در بین وعظ مردم را ارشاد می‌نمود که در این زمان پادشاه و امرا و تمام مردم دست از دفاع و جهاد برداشته‌اند و مردم را بدست دشمن حواله نموده چه ضرور است که انتظار حمایت پادشاه باید کشید، بر هرکس فی نفسه واجب است که برای حفظ عرض و ناموس و مال و جان خود بموجب حکم خدا و رسول دفع شر دشمن نماید و هرکس که از او کاری آید و تغافل نماید در آخرت مستحق عذاب الیم و ورود جحیم خواهد بود.

مردم از روی غیرت و حمیت دین بقصد جهاد جمعیت عظیم نموده رفیق آن مرد گردیدند چنانکه بروایتی بقدر چهار پنج هزار کس از این جماعت متنوعه جمع شدند.

در این بین ورود صفی قلی خان بخراسان اتفاق افتاد، از شنیدن جمعیت این مردم برآشفته حمل بر خروج کرد و او را متهم ببغی و طغیان نموده نزد خود طلب داشت و چون آن مرد گمان تقصیری به خود نداشت بلکه خود را مستوجب تحسین می‌دانست که چهار پنج هزار کس بی‌مواجب و بی‌علوفه جمع نموده در رکاب سپه‌سالار از روی درد دین خواهد جنگید بی‌مضایقه بملاقات صفی قلی خان رفت و آن سفاک بی‌باک از فرط طیش و غضب بمحض دیدن حکم به فراشان نمود که او را گرفته انداختند و بضرب میخ‌کوب سر آن عزیز را خرد نمودند و این معنی با دو سه امر دیگر که ذکر خواهد شد بر او نامبارک آمد آخر الأمر در جنگ افاغنه بأقبح وجهی کشته گردید چنانکه در طی این اوراق بتفصیل مذکور می‌شود.

القصه صفی قلی خان با جمعیت و کثرت تمام و غرور ما لا کلام وارد مشهد مقدس گردید.

ذکر تصرف نمودن قنادیل سر کار فیض آثار و طلاآلات و نقره آلات

بعد از ادای آداب زیارت به نحوی که سابق بر این فتح علیخان ترکمان نیز این نوع سوء ادب بجا آورده بود او نیز بجا آورد. تبیین این مقال آنکه چون در خزانۀ فیض آشیانۀ حضرت امام الجن و الانس علیه السّلام قدر معتدبهی از قنادیل و شمعدانها و عود سوزها و منقلها از طلا و نقره که سلاطین و مردم دیگر بنذر آورده بودند جمع شده