برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۳۹

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

محاربه را برافراشتند و چون فرقۀ قاچار استرآباد و کرد چمشگزک که عمدۀ سپاه خراسان بودند و کینۀ دیرینه از صفی قلی خان در سینۀ پرکینه داشتند بنا بر وجهی که سابق مذکور شد بمحض مقابل شدن هر دو سپاه خود را یک کنار گرفته تن به جنگ در ندادند و پسر صفی قلی خان که در سن شانزده هفده سالگی بود و او کمال علاقه با پسر داشت و در آن جنگ چرخچی فوج شده بود در حملۀ اول کشته شد و چون ضابطۀ افغان بسبب جری شدن و مکرر غالب آمدن بر سپاه قزلباش باین نحو بود که بمحض دیدن سپاه قزلباش بی‌تأمل اسپ انداخته خود را بر صف سپاه می‌زدند و سپاه مقابل تاب صدمۀ ایشان نمی‌آورد و البته شکست می‌خورد در اینجا نیز بعد از شکست خوردن سپاه چرخچی افاغنه به هیئت مجموعی خود را بر قلب سپاه قزلباش زدند و چون در قلب مردم قلیلی مانده بودند و باقی همه فرار اختیار نموده افاغنه خود را بصفی قلی خان رسانیده او را بقتل آوردند و در باب کشته شدن او چند قول مختلف شنیده شده:

یکی آنکه بدست افاغنه در جنگ بقتل رسید،

دوم آنکه بسبب کشته شدن پسر و شکست خوردن فوج از حدت طبع و غلبۀ غضب بعضی از سرداران قاچار و کرد را فحش و دشنام داد و آن جماعت او را بقتل رسانیدند.

سیم آنکه چون دید که فوج شکست خورده و پسر کشته شده از کمال طیش خود را بر عرادۀ باروت انداخته آتش زد و در آتش باروت سوخته گردید و قول اخیر مشهورتر است و اللّه یعلم.

فرقۀ قاچار و کرد خزانه را تاراج نموده بجانب وطن خود روانه گردیدند و باقی آنچه مانده بود افاغنه تاراج نمودند و بسبب آنکه افاغنه مشغول به تاراج بودند کسی بتعاقب سپاه گریختۀ قزلباش نرفت و اسد اللّه خان با فتح و ظفر بهرات مراجعت نمود و چون از این دو فتح متوالی که بر فتح علیخان و صفی قلی خان یافته بود غرور موفور در کاخ دماغ او راه یافت بعد چندی بخاطر رسانید که قلعۀ فراه که همیشه