برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۴۱

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

در سال هزار و یک‌صد و سی و نه (۱۱۳۹) هجری محمد خان بهوس تسخیر مشهد مقدس آمده چهار ماه قلعۀ مشهد را محصور داشت، آخر الأمر اطراف و نواحی را تاخته بهرات مراجعت نمود و چون بهرات وارد شد افاغنه بنا بر بعضی جهات بر او شوریده ذو الفقار خان ولد زمان خان را از شورابک آورده در هرات حاکم ساختند.

در سال بعد از آن عبد الرحمن خان ولد عبد اللّه خان که پدرش در ایام حکومت زمان خان در هرات بقتل رسیده بود بعزم خونخواهی پدر وارد گشته احداث فتنه و نزاع کرد تا اینکه افاغنه برای اطفای شر او ذو الفقار خان را بجانب خواف و با خرز و عبد الرحمن خان را بسمت قندهار و فراه روانه کرده اللّه یار خان برادر محمد خان را از ملتان طلبیده بر مسند حکومت متمکن ساختند. چون عبد الغنی خان علی کوزائی که فرقۀ از ایل ابدالی‌اند و او از سرداران آن فرقه بود و سمت هواخواهی ذو الفقار خان داشت و از اللّه یار خان متوحش بود چندی مدارای وحشت‌آمیز کرده عاقبت پرده از روی کار برداشت و ذو الفقار خان را از خواف و با خرز آورده رایت جدال برافراشت و تا شش ماه نایرۀ قتال اشتعال داشت تا اینکه افاغنه دست از اطاعت هر دو برداشته ذو الفقار خان را بجانب فراه و اللّه یار خان را بسمت مروچاق فرستاده هریک محلی و ناحیۀ را مالک شدند بی‌حاکم و سرکرده بسر می‌بردند، و تتمۀ احوال ابدالی در ضمن نادرنامه بتفصیل مذکور است از آنجا طلب باید نمود.

ذکر در بیان حرکت کردن شاه سلطان حسین از دار السلطنۀ اصفهان بقصد مهم افاغنۀ ابدالی و افاغنۀ غلزۀ و رسیدن بدارالسلطنۀ قزوین

چمن‌بندان گلستان سخن‌سرائی و ناقلان آثار نکته‌پیرائی شواهد مدعی را بدین و تیره به جلوۀ ظهور آورده‌اند که چون این خبر باصفهان رسید امنای دولت سلطانی مصلحت وقت در آن دیدند که چون سه چهار امیر عظیم الشأن با سرانجام و اساس لایق بمهم قندهار و هرات تا حال منصوب گردیدند و بسبب اتفاقات سیئۀ فایدۀ بر تعیین آنها