مترتب نشده بلکه موجب مزید خیرگی اعدا و ضعف و غلبۀ هراس و خوف عسکر و سپاه گردیده چارۀ منحصر در آنست که پادشاه خود حرکت فرموده متوجه این مهم اهم گردد چنانکه شاه سلطان حسین در اواسط سال هزار و یکصد و سی (۱۱۳۰) هجری بعد سرانجام کارخانجات و تهیۀ سفر از اصفهان برآمده منزل بمنزل طی مراحل مینمود تا آنکه از قم یکدو منزل پیشتر رفتند.
چون در آن وقت وزیر اعظم و کل اختیار امور سلطنت با فتح علیخان داغستانی بود و بالنسبه به سایر امرای دیگر در تدبیر و کاردانی امتیاز تمام داشت مصلحت چنان دید که چون سپاه عراق و خراسان مکرر از افغان شکست خوردهاند و وهم و هراس بینهایت از افاغنه در دل ایشان جا گرفته بمحض این سپاه کار از پیش نخواهد مصلحت آنست که بقزوین تشریف باید برد زیرا که قزوین از یک طرف متصل ببلاد آذربایجان و از سمتی دیگر متصل ببلاد خراسان است و فوج خیز بلاد ایران و مجمع سپاه جنگی بلاد آذربایجان است از آن بلاد سپاه تازه زور طلب باید نمود و باستعداد و سرانجام لایق و سزاوار متوجه مهم باید شد و امرای دیگر چون راحتطلب و آرامجو بودند این رأی را نه از روی مصلحتاندیشی و صلاح دولت بلکه از روی هوای نفسانی و آرام طلبی مستحسن شمردند و شاه سلطان حسین خود مردی سلیم النفس و راحت دوست و از تدابیر امور سلطنت و پادشاهی بیخبر و بیبهره بود به مصلحت همگی امرا متوجه قزوین شده در آنجا رحل اقامت انداخت و در آن اوقات چون بغی و خروج اعراب عمانی و امام مسقط که سیف بن سلطان نام او بود روی داده بود بنابراین لطف علیخان عم فتح علیخان وزیر اعظم را سپهسالار مطلق و بیگلربیگی بلاد فارس و کوهگیلویه و خان لار و بنادر کرده روانۀ آن ضلع نمودند و چون تفصیل احوال افاغنۀ غلزۀ و سلطنت محمود پسر امیر اویس که بعد از این مذکور خواهد شد فیالجمله موقوف علیه بر ذکر احوال لطف علیخان سپهسالار بود و احوالات لطف علیخان موقوف بر احوالات مردم عمان و لشکرکشی ایشان بر جزایر و بنادر ملک فارس که واقع بر