برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۵۶

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

سوار و پیاده هیچ تدارکی بعمل نیامد و همچنین در زمانی که او در بندر کنگ بود محمود پسر امیر اویس غلزۀ از قندهار بکرمان آمده تمام شهر کرمان را تاخت و تاراج و غارت و اسیر نموده و سه چهار ماه در شهر کرمان توقف نموده باز روانۀ قندهار گردید و از لطف علیخان بعد از تشنیع و توبیخ مردم و استغاثۀ اهل کرمان تدارکی که بعمل آمد آن بود که دو سه هزار کس را بکشتن داده چنانکه بعد از این در احوال محمود این واقعه بتفصیل مذکور خواهد شد ان شاء اللّه تعالی.

بالجمله لطف علیخان از بندر کنگ بعد از تمهید این صلح متوجه شهر لار گردید و چون وارد شهر لار شد مین‌باشیان و یوزباشیان را پیغام داد که دو سه سال شد که شما نوکرید و مواجب گرفته‌اید و در این مدت از شما کاری و جنگی بعمل نیامد باید که آنچه گرفته‌اید مسترد نمائید و الا همۀ شما را کند و دو شاخه نموده بانواع تعذیب گرفته خواهد شد.

چون سرداران سپاه این معنی را شنیدند با یکدیگر شور و مصلحت نمودند که چون استرداد زر مزبور مقدور ما نیست و تکلیفی است ما لا یطاق بغی اختیار باید نمود.

همگی بر این ممهد شده بنای کار خود را بر متمردی گذاشتند و در محلاتی که ساکن بودند کوچه‌بند نموده بر پشت بامها سیبه ساخته کماندار و تفنگچی نشانیدند.

چون این خبر بلطف علیخان رسید محمد قلی بیک قزوینی را که سردار فوج و میر شمشیر او بود با لشکر و جمعیت به جنگ آن مردم تعیین نمود. محمد قلی بیک با غرور موفور و نخوت فوج را برداشته بر محلات و خانه‌های آن قوم آمد و بعد از محاربۀ بسیار چون به جرئت تمام آمده بود بضرب گولی تفنگ بقتل آمد و قریب بدو صد کس از مردم لطف علیخان که از شجاعان و دلیران لشکر او بودند کشته شدند و لطف علیخان ناچار شده دست از ارادۀ خود برداشت و سرداران لشکر نیز چون به او بی‌اعتماد بودند به ملازمت او نتوانستند آمد. آخر برای رفع این فتنه بعد از گفتگوی بسیار بنابراین شد