ذکر در بیان انقراض دولت لطف علیخان سپهسالار و برادرزادۀ او که فتحعلی خان وزیر اعظم بود
اما احوال لطف علیخان و فتح علیخان برادرزادۀ او که وزیر اعظم بود آنست که چون خاقان سعید شهید چند وقتی در قزوین گذرانید و امور سلطنت و حل و عقد آن باختیار فتح علیخان بود و هر چند فتح علیخان نسبت به امرای دیگر که فساد امزجۀ آنها از حد اعتدال بدر رفته بود بالنسبه در تدابیر و کاردانی کمال امتیاز داشت لکن سر رشتۀ امور نه به نحوی از دست بدر رفته بود که بتدبیر او باصلاح تواند آمد زیرا که از پادشاه تا امرای دیگر همگی متفق السلیقه بودند در راحت طلبی و جبن و از مقدمۀ جنگ و جدل احتراز کردن و حسد بر یکدیگر داشتن و مغلوب الغضب بودن و مطلق نظر در عواقب امور نداشتن چنانکه بسبب همین اخلاق ذمیمه هیچ امری از امور سلطنت پیشرفت نمیشد و هر تدبیری که وزیر مینمود قورچیباشی نقیض آن را میگرفت و آنچه قورچیباشی ممهد مینمود وزیر خلاف آن را صواب میشمرد و پادشاه نیز طبیعت به علت تامه داده بمصداق این بیت:
عاقل کند متابعت زیردست خویش در هر رهی که پا نرود سر نمیرود القصه خود نیز در خیر و شر مطلق غور نمیفرمود و هریک از متناقضان آنچه از مطالب متناقضۀ خود بعرض پادشاه میرسانیدند در جواب همه بغیر از کلمۀ «یخشی در» که بزبان ترکی بمعنی بسیار خوب است چیزی نمیفرمود چنانکه یکی از ظرفا در آن وقت این بیت گفته بود، شعر:
آن ز دانش تهی ز غفلت پر شاه سلطان حسین یخشی در الغرض بسبب نقیضگیری و حسد و عدم بند و بست و وفور طمع که در کانون طبیعت اهل کار آن درگاه سلطانی غلبۀ تمام داشت به نوعی که هریک از عمال ولایات چون از حضور اعلی سرافراز به خدمتی و حکومتی میشدند مبلغها بطریق نذرانه و