رشوه از آن شخص بعنوان تقبل میگرفتند و شخصی دیگر که وجه رشوه را زیاد مینمود با وجود حصول فرمان و خلعت و راهی شدن باز او را از بین راه برگردانیده تشریف و فرمان را مسترد نموده کار را بشخصی که وجه زیاده داده بود تفویض نموده بقاعدۀ دور و تسلسل پیوسته بازار تغییر و تبدیل عمال دایر و رایج بود چنانچه شخصی که از حکومت کاشان معزول شده او را از بین راه برگردانیدند این بیت گفته بود، شعر:
معزول شدم بنده بکاشان نرسیده گرگ دهن آلودۀ یوسف ندریده خلاصه اینکه همۀ امرا از قورچیباشی۱ که محمد قلی خان شاملو ولد محمد مؤمن خان شاملو بود، که بعد از عزل فتح علیخان داغستانی او بمنصب والای وزارت اعظم سربلندی یافت، و قول لار آقاسی۲ که رستم خان نام داشت و مصطفی خان که میرشکارباشی بود و عمدۀ ندمای پادشاه که کلید حل و عقد امور در دست ایشان بود و همۀ امرا و اهل خدمات دیگر بیدخل بودند. و آن ندما دو کس بودند یکی میرزا رحیم حکیم باشی و دوم ملا محمد حسین ملاباشی.
بالجمله همگی کمر عداوت با فتح علیخان که بحسب تدبیر و کاردانی بالنسبه بآن نادانان مزیت تمام داشت و بحسب اعتبار وزیر اعظم بود بسته همیشه در تدبیر برانداختن و خیال کارشکنی او میبودند تا آنکه در اوایل سال هزار و یکصد و سی و سه (۱۱۳۳) هجری فرصت یافته در پیش پادشاه او را متهم بخروج و بغی نمودند و خاطرنشان پادشاه کردند که او قصد گرفتن و قید نمودن موکب عالی را دارد.
خاقان سعید شهید را بسبب سادگی و بلاهت این سخنان در دل کارگر آمده حکم قید نمودن او را به ایشان نمود چنانکه مسموع گردید که جناب ملاباشی منصب فضیلت
________________________________________