اسب و رقم حکومت قندهار از درگاه والا برای او فرستاده ملقب بلقب صوفی صافی ضمیر و او را مخاطب بحسین قلی خان نمودند و چنین مسموع شد که بعضی از نکتهسنجان قزوینی در آن زمان تاریخ قتل اسد اللّه خان را بر دست محمود غلزۀ چنین یافتهاند:
«اسد را سگ شاه ایران درید» که موافق حساب ۱۱۳۲ هجری شده باشد و قائل این مصراع تفاوت یک سال را مجاز داشته.
القصه بعد از آنکه محمود باین عریضۀ حیلهاندود و جواب سراپا بلاهت از طرف پادشاه و امرا خاطر جمع نمود به بهانۀ مهم هرات سرانجام سپاه نموده از راه سیستان و بیابان ناگاه بیخبر خود را بحوالی بم و نرماشیر و خبیص که از توابع کرمان و دهنۀ بیابان است رسانیده بلا تأخیر وارد حوالی شهر کرمان گردید و حاکم کرمان در آن زمان از جانب پادشاه حسین خان سیستانی بود. چون در خود استعداد محاربه با محمود را ندید و مردم شهر کرمان نیز بسبب آنکه سالها برفاه و امنیت گذرانیده بودند و خوفی و بیمی از لشکر بیگانه در خاطر ایشان نبود و نیز کرمان حصاری و قلعۀ نداشت و حاکمی نیز نبود کدخدایان و اعزۀ شهر با کلانتر و داروغه ناچار شده باستقبال محمود مبادرت نمودند و چون محمود وارد شهر گردید تا حدی در ظاهر بتألیف قلوب سکنۀ شهر میکوشید تا آنکه خبر این سانحه بعرض امرای پادشاهی در قزوین رسید و از آنجا احکام بنام لطف علیخان سپهسالار که در بلاد فارس بود صادر گردید باین مضمون که با وجود بودن آن سپهسالار عظیم الاقتدار بقرب و جوار کرمان و متوجه نشدن بتنبیه محمود مردود کمال استعجاب روی داد، باید که بمحض رسیدن حکم پادشاهی بیتأمل متوجه دفع این حادثه گردد. چون این رقم بلطف علیخان رسید محمد قلی بیک قزوینی را که میر شمشیر او بود با قریب هشت نه هزار سوار از قشون فارس و کوهگیلویه و شوشتر و دزفول و رامهرمز و قلعۀ سلاسل با جمعی کثیر از مینباشیان و یوزباشیان و سرداران بر سر محمود تعیین نمود