اردی گشت و افغان هزار دستان با هزار داستان شور افروز فرحآباد گلشن و هزارۀ بلبل و بلوچ خارائی گل مالک پایتخت چمن گردید محمود خان با کمال شوکت و ابهت دست تعدی بتاخت و تاراج دراز کرده به اندیشۀ اینکه امداد از طرفی باصفهان خواهد رسید سلک جمعیت خود را از هم نمیپاشید. اعیان دولت فکری که از برای کسر شوکت خصم بداندیش اندیشیدند این بود که سلطان محمود میرزا ولد اکبر خاقان شهید را در هفتم شهر رجب به ولیعهدی برآورده بعد از چهار روز او را به دمیرقاپی راجع کردند و صفی میرزا برادر او را بجای او بر مسند ولایت عهد تکیه دادند، باز در بیست و هفتم رجب خلع خلعت جهانبانی از او کرده قرعۀ این فال بنام شاهزادۀ والاگهر طهماسب میرزا زدند و در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان سنۀ مذکوره در ظلمت لیل او را روانۀ کاشان ساختند که شاید در سمت قزوین و آذربایجان جمعیتی منعقد و لشکر مستعد کرده منشأ امری شود و جمعی از امرا و امیرزادگان سیما محمد علیخان ولد اصلانخان که از جملۀ غلامزادگان معتمد پادشاهی و توپچیباشی یعنی داروغۀ توپخانۀ جنسی باصطلاح هند بود و اسماعیل آقای خواجه سراجبهدارباشی و جمعی دیگر از امیرزادگان و میرزا سید احمد۱ ولد میرزا ابو القاسم ولد نواب میرزا داود متولی مشهد مقدس رضویه صلوات اللّه علیه و جمعی دیگر از معتمدین را همراه شاهزادۀ کامکار نمودند.
بعد از خروج طهماسب میرزا افاغنه بنای محاصرۀ شدید گذاشتند، اطراف شهر را سیبهبندی و راه آمد و شد را به یکباره مسدود ساختند، پس یأس تمام بحال خاص و عام راه یافته روز بروز قوت ضعف و ضعف قوت پذیرفته آتش غلا و نایرۀ بلا بالا گرفت بحدی که مردم برای اکل میته میمردند و بزرگان در اسواق و محلات اطفال خردسال را دزدیده ذبح کرده میخوردند، دلها برای گندم چون سینۀ گندم چاک و طایر جانها در غم دانه گرفتار دام هلاک، نانوا نان میگفت و جان میداد. شعر:
________________________________________
- ↑ (۱) یعنی میرزا سید احمد خان مرعشی ابا و صفوی امّا (شهاب الدین النجفی المرعشی)