نمایند، بعد از تفحص به صحت پیوست که از میانۀ آن جماعت هادی بیک نام مینباشی که سردار هزار سوار بود از مردم قریۀ خسویه۱ از توابع دارابجرد متعهد این معنی شده بود و بمحض تحقیق این خبر سید احمد خان از راه مراجعت نموده و دو منزل یکی کرده بتعجیل تمام متوجه دارابجرد که شش منزلی لار و ما بین شرق و شمال آنجاست گردید و بمحض رسیدن به داراب هادی بیک را گرفته بقولی گردن زده و بقولی دستهای او را بریده به قصبۀ نیریز که دو منزلی شهر داراب است عطف عنان نموده ناگاه بیخبر بر سر شاه وردی خان که در کمال غفلت و بیخبری بود ریخت و بعد از اندک زدوخوردی او را دستگیر نموده جمیع اسباب و کارخانجات او را تاراج نمود و بعد چند روزی بتوسط بعضی از سرداران شاه وردی خان را از قید برآورده رخصت داد که هرجا خواهد برود.
مشار الیه متوجه خدمت شاه طهماسب گردید و حقایق حالات و دلاوریهای سید احمد خان را انهاء داشت و سید احمد خان از آنجا سیاوش بیک را که سردار نیریز و سام بیک را که سردار داراب بودند هریک را با هزار سوار با سایر سرکردگان و همچنین مینباشی پازهری و لشکر ایج و اصطهبنات و فسا و خفر و تادوان۲ و مشهد مادر سلیمان و بابونهبیک بواناتی و یولقلی بیک سردار ایل مدک یاری و سرکردگان در شول مانند لشنی و ممسنی و فهونده و سفیدبانی متوجه کرمان گردید.
ذکر توجه سید احمد خان بسمت کرمان و وقایعی که در آن حین روی نمود
چون این خبر در سنۀ یکهزار و یکصد و سی و هشت (۱۱۳۸) هجری بولی محمد خان رسید او نیز لشکر کرمان را جمع نموده باتفاق میر امیر بیک طاهری و خواجه حکیم بیک دولتآبادی و سرکردگان براکوه و سیرجان و شهر بابک و سالار عسکر بلوک اقطاع و اسماعیل بیک راوری و میرزا ابو الحسن بمی و خاندان قلی بیک کرمانی
________________________________________