بظهور رسیده بود که رستم و اسفندیار هرگاه میبودند بر آن قوت بازو و دلاوری صد آفرین میخواندند و الحق اکثری از رموز او ناسخ مصاف سام نریمان و پیران توران گردید الحاصل چون بعضی از فتوحات او را روی داده بود و بجهت یکی تجربه بمصداق این بیت:
مرد خردمند هنرپیشه را عمر دو بایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختی با دیگری تجربه بردی بکار و از وفور شجاعت و مردانگی که داشت قیاس امور کلی بر آن امور جزئی ماضیه مینمود بعلاوه غرور پادشاهی و سلطنت او را فروگرفته با وجود آنکه هنوز هیچ بلدی و مملکتی بغیر از کرمان در تصرف او نبود خود را پادشاه بالاستقلال تصور نموده بر سرداران و سرکردگان که هنوز اکثری با او اخلاصی نداشتند بطریق سلاطین مستقل مغرورانه سلوک مینمود و مطلقا بتدابیر شایسته متوجه نمیشد و بتألیف قلوب خاطرهای وحشی صفتان و پراکندهدماغان نمیپرداخت همواره سرکردگان منتظر فرصت میبودند که خود را از قید اطاعت او برهانند و باطنا به او صفائی نداشتند خصوصا ولی محمد خان که وزیر و اعتماد الدولة و کل اختیار او بود و طالب خان که دیوانبیگی و امیر دیوان و رکن رکین دولت او بودند و الحق سید احمد شاه جوانی دلیر و سپاهیی شجاع بود لکن امور سلطنت بدون تدابیر شایسته و تألیف قلوب و فروتنی با بعضی که طریقۀ فن و فریب روزگار است تیسیرپذیر نیست و عمدۀ مطلب عدم تأیید لطیفۀ غیبی و تقدیر الهی که اساس جمیع امور بر آن است موافق تقدیر لمیزلی بعضی جهات روی نمود که باعث برهم خوردن دولت او بود.
الغرض منزل بمنزل از راه نیریز وایج و بلاد شبانکاره و داراب و فسا و سروستان و کهنجان و ماهلو۱ طی منازل نموده به پل فسا که چهار فرسخی شیراز است رسیدند و در آن وقت در شیراز از طرف افغان بعد از عزل محمد ناظر که مخاطب به زبردست خان
________________________________________
- ↑ (۱) همان مهارلو در کنار دریاچهای بهمین نام بین کهنجان و پل فسا بر سر راه شیراز سروستان و فسا.