سپاه خود و چون چشم پوشیده شد همۀ این امور مرئی نمیشود پس خوف و جبن مستولی نخواهد شد.
الغرض چون سپاه افغان دفعة بر چرخچی و هر اول۱ لشکر سید احمد شاه زدند لشکر چرخچی تاب صدمۀ آن فوج نیاورده و نیز چون جای تنگ بود از عقب مدد به آنها نتوانست رسید جمعی کشته شدند و تتمه برگشتند و صدمه بر فوج قول۲ زدند و مقارن این ولی محمد خان و طالب خان هر دو از دست راست و ساقۀ لشکر رو بفرار نهادند و به نحوی فوج بهم برآمد که دیگر طاقت صفآرائی در آنها نماند و بسیاری از فوج سید احمد شاه در دریای نمک فرورفتند و آنچه در برابر لشکر افغان بودند کشته شدند و اکثر سرکردگان کرمان در زمینی ایستاده بودند که سه طرف آن دریای نمک بود و راه بدر رو در کمال تنگی داشت نتوانستند گریخت همگی اسیر افغان شدند و سید احمد شاه که با کمال بیاعتنائی در روز جنگ بر اسب هم سوار نشده بود و بر تخت روان استری سوار بود چون واقعه را بدین منوال مشاهده نمود از غایت اضطراب پایبرهنه خود را بر اسب کتل رسانیده و تاج و جیقۀ سلطنت را از سر انداخته بصورت مبدل با افاغنه به تنهائی جنگ گریز نموده جمعی که روبروی او میآمدند از ضرب شمشیر او مقتول میشدند. خلاصه بهر نحوی که بود از معرکه بیرون رفت و اگر چنین نمیکرد او هم بگیر آمده بود.
لشکر افغان بعد از فتح جمیع کارخانجات و اسباب شاهی او را با سرداران و سرکردگان سپاه که اسیر شده بودند برداشته بشیراز رفتند و از بیم و هراسی که از تهور سید احمد شاه در دل داشتند و نیز بجهت ضیق طریق تعاقب ننمودند و سید احمد شاه به صعوبت تمام روز دیگر خود را بنیریز رسانید و از آنجا اسپان را علیق خورانید با هفتصد هشتصد سوار که همراه او باقی بودند از دریای نمک دیگر که در بین بلاد فارس و کرمان است عبور نموده داخل توابع کرمان گردید و بعد از داخل شدن بشهر کرمان چون سرکردگان کرمان بعضی کشته شده و اکثری اسیر افغان بودند چندان
________________________________________