برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۸۷

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

قلعه‌دار در جواب گفت که این قلعه تعلق به پادشاه دارد و بدون حکم پادشاهی چگونه من خالی خواهم نمود. فیما بین آدم سید احمد شاه و قلعه‌دار کار به خشونت انجامیده قلعه‌دار او را بخفت و اهانت تمام از قلعه بیرون نمود. سید احمد شاه از شنیدن این خبر برآشفته بی‌تأمل بر قلعه یورش نمود و بعد از اندک ترددی قلعۀ مزبور مسخر گردید و بقولی قلعه‌دار در جنگ کشته شد و بقولی گریخته خود را بشاه طهماسب رسانید. شاه طهماسب و طهماسب قلی خان از شنیدن این خبر از جا برآمده چون طهماسب قلی خان او را مخل کار خود می‌دانست و در مزاج شاه طهماسب دخل کلی بهم رسانیده بود طهماسب بیک وکیل جلایر را سر فوج نموده حکم بقتل یا اسر یا اخراج سید احمد شاه از مملکت نمودند.

سید احمد شاه از وقوع این معامله که بی‌اختیار رو نموده بود و نیز ارادۀ جنگ و پیکار در آن وقت با لشکر شاه طهماسب نداشت متحیر شده ناچار از بلاد خراسان برآمده بحوالی سیستان آمد و در این بین اکثر مردم او متفرق گردیدند و در سیستان نیز کسی متوجه احوال او نشد و همراهی او ننمود ناچار از خوف جان و آبرو از حوالی بلوچستان گذشته و بیابان نهبندان را طی نموده به قصبۀ بم و نرماشیر که از توابع کرمان است رسید و در آنجا معلوم شد که جمیع سرداران کرمان با عبد اللّه خان بلوچ متفق شده مطیع افغان گردیده‌اند، از کرمان نیز قطع نظر کرده از حوالی توابع لار گذشته ببلاد جرون که حاکم‌نشین آنجا بندر عباسی است متوجه گردید و چون در آن اوقات میرزا زاهد علی لاری که ابا عن جد از عظما و عمدگان شهر لار بود و همیشه از جانب سلاطین صفویه او و پدر و جد او خدمات بنادر دریای فارس داشتند و او نیز از جانب شاه سلطان حسین حاکم بنادر فارس بود چنانچه قبل از این در وقایع سیف بن سلطان امام عمان ذکر یافته بسبب خالی بودن شهر لار و نبودن حاکمی شهر لار را نیز بتصرف درآورده بود و دو سال بسبب غلبۀ افغان در قلعۀ لار محاصره کشیده و بسبب هجوم رعایای توابع لار که با افاغنه هم کیش و هم مذهب بودند و قلعه را چون نگین