برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۸۹

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

در عرض بیست روز خود را ببندر رسانید و چون احمد شاه دید که از عهدۀ این همه سپاه نمی‌تواند برآمد و معاونی و مددی ندارد به فحوای الفرار مما لا یطاق بفکر مفری افتاد و چون زبردست خان از فرقۀ اهل ایران و قزلباشیه بود بالطبع راضی بانقراض منسوبان صفویه نبود پنهانی کس به نزد سید احمد شاه فرستاده تأکید نمود که زود بدر رود والا دستگیر خواهد شد.

سید احمد شاه نیز این معنی را غنیمت دانسته از راهی که آمده بود مراجعت نمود لکن چون از این ترددات بی‌ما حصل و بی‌وفائی مردم زمانه او را افسردگی بسیار روی داده و اجل نیز دامنگیر شده بود و مشیت ازلی و تقدیر احدی در شهادت او بدست افاغنه ثبت شده بود راه صلاح و فلاح بر او مسدود گردید زیرا که نجات او منحصر در رو آوردن بهندوستان بود که از راه کیج و مکران خود را بسند و تته رساند لکن کارکنان قضا و قدر چشم و گوش او را بسته به قصبۀ داراب آوردند و چون قلعۀ حسن‌آباد داراب از مدتی در تصرف متعلقان سید احمد شاه بود و قدری از اسباب کارخانجات او نیز در آنجا بود به‌آنجا وارد گردید.

چون این خبر باصفهان و شیراز و لار رسید از اصفهان تمور خان کرد و از شیراز محمد خان بلوچ و از لار حاکم لار با قریب ده دوازده هزار سوار و پیادۀ بیشمار وارد داراب گردیدند و او در قلعۀ حسن‌آباد محصور گردید و مدت هشت نه ماه محصور بود و هر روزه از قلعه بیرون آمده با افاغنه نائرۀ جدال و قتال مشتعل می‌ساخت به مثابه‌ای که دوست و دشمن بر دست و بازو و شجاعت او تحسین و آفرین می‌گفتند، آخر بسبب قحط و غلا و عاجز و بیدل شدن رفقا چنانچه بعضی صاحب‌کاران او به نحوی در جزو سازش با افاغنه نموده بودند و هر اراده‌ای که او می‌کرد آن خبر را بعینه با افاغنه می‌رسانیدند و از بعضی ثقات شنیده شد که در حینی که در قلعۀ حسن‌آباد بود چون حال خود را هر روزه در ضعف و حال دشمن را در قوت مشاهده نمود خواست برادر کوچک خود را که میرزا عبد الأئمه نام داشت و همراه او بود از قلعه بیرون نموده بطرفی بفرستد