برگه:مجمع التواریخ میرزا محمدخلیل.pdf/۹۰

این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

و من بعد خود را به افاغنه زده آنچه مقدر باشد بظهور آید لهذا نقبی از یک طرف بخارج قلعه تعبیه نمودند و در شبی که مقرر بود که برادر او با چند کس از آن نقب بیرون روند همراهیهای او به افاغنه اطلاع نمودند. چون برادر او از نقب مذکور بیرون آمد افاغنه که در کمین بودند برادر او را با همراهیان گرفته محبوس نمودند و کس به پای قلعه فرستادند که سید احمد شاه را بگوئید که ما برادر شما را گرفته بقتل رساندیم.

چون سید احمد شاه از واقعه خبردار شد و دانست که کار کار همراهیان اوست دل بر کشته شدن داده بمصداق الغریق یتشبث بکل حشیش بتوسط تمور خان کرد و ضامن شدن او بر جان و آبروی سید احمد شاه از قلعه برآمده با افاغنه ملاقات نمود و تمور خان که سردار دو هزار سوار بود او را در حمایت خود گرفته روانۀ اصفهان گردید و اشرف افغان چون از دلاوری و شجاعت سید احمد شاه زیاده از شاه طهماسب در هراس بود و نیز او را وارث ملک می‌دانست اول به عزت و آبرو با او ملاقات نمود و او را در خانۀ تمور خان فرودآوردند و بعد از آنکه تمور خان خاطر جمع گردید که او را نخواهند کشت از خبرداری و حمایت او بی‌پروا گردید و بعد چند روز به بهانۀ ملاقات در باغ سعادت‌آباد سید احمد شاه را طلبیده محبوس نمود و تمور خان گفته فرستاد که چون افاغنه بسبب کشته شدن بسیاری از عظما در حروب با سید احمد شاه دعوای خون دارند، من ناچار شده او را چند روز از برای خاطر افاغنه محبوس کرده‌ام و بعد از اطفای شورش آنها خلاص خواهم نمود، و رفقای او را نیز که قریب بیست کس بودند در محبس و زندان‌خانه محبوس گردانید و چنین شنیده شد که سید احمد شاه را برای امتیاز و حفظ مراتب سلطنت به زنجیر ملمع طلائی مسلسل نموده بود، بعد از سه شب در کنار رودخانۀ زاینده روده در پشت پل جوئی که مکانیست او را با برادر خرد او که میرزا عبد الأئمه بود بحکم آنکه هفت درویش در یک گلیم بخسبند و دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند حکم بقتل او داده او را با برادرش گردن زدند تا بآباء کرام خود ملحق گردیده به درجۀ شهادت فائز شد.