این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
––
شناوریم
و چند ثانیه غفلت جواب هستی ماست
در ابتدای خطیر گیاهها بودیم
که چشم زن بمن افتاد:
«صدای پای تو آمد، خیال کردم باد
عبور میکند از روی پردههای قدیمی
صدای پای ترا در حوالی اشیاء
شنیدهبودم
- کجاست جشن خطوط؟
- نگاه کن بتموج، به انتشار تن من
- من از کدام طرف میرسم به سطح بزرگ؟
- و امتداد مرا تا مساحت تر لیوان
پر از سطوح عطش کن
- کجا حیات باندازهی شکستن یک ظرف
دقیق خواهد شد
و خط سیر پنیرک را
حرارت دهن اسب ذوب خواهد کرد؟
- و در تراکم زیبای دستها، یکروز
صدای چیدن یک خوشه را بگوش شنیدیم
-و در کدام زمین بود
که روی هیچ نشستیم
و در حرارت یک سیب دست و رو شستیم؟
- جرقههای محال از وجود برمیخاست
- کجا هراس تماشا لطیف خواهد شد