برگه:مسافر.pdf/۱۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
––
 

شناوریم

و چند ثانیه غفلت جواب هستی ماست


در ابتدای خطیر گیاه‌ها بودیم

که چشم زن بمن افتاد:

«صدای پای تو آمد، خیال کردم باد

عبور می‌کند از روی پرده‌های قدیمی

صدای پای ترا در حوالی اشیاء

شنیده‌بودم

- کجاست جشن خطوط؟

- نگاه کن بتموج، به انتشار تن من

- من از کدام طرف میرسم به سطح بزرگ؟

- و امتداد مرا تا مساحت تر لیوان

پر از سطوح عطش کن

- کجا حیات باندازه‌ی شکستن یک ظرف

دقیق خواهد شد

و خط سیر پنیرک را

حرارت دهن اسب ذوب خواهد کرد؟

- و در تراکم زیبای دستها، یکروز

صدای چیدن یک خوشه را بگوش شنیدیم

-و در کدام زمین بود

که روی هیچ نشستیم

و در حرارت یک سیب دست و رو شستیم؟

- جرقه‌های محال از وجود برمی‌خاست

- کجا هراس تماشا لطیف خواهد شد