برگه:وقایع اصفهان.pdf/۴

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

مجلهٔ وحید
۲
 

رسید چون مراتب فتنه و فساد باولیای دولت عرض شد این بنده درگاه را از دیار معدلت مدار بآوردن میرزاعبدالحسین و استقلال میرزاعبدالوهاب بوزارت اصفهان مأمور فرمودند، بعد از گرفتن احکام با اسب چاپاری روانه شدم در ورود بکاشان اهل آنجا را دو فرقه دیدم که با یکدیگر منازعه داشتند یکی جماعت غفاری و یکی دوستان حاج محمدکاظم خان که در آن اوان وزیر و پیشکار نواب شاهرخ میرزا بود که آنروز با یکدیگر با تیر و تفنگی مقاتله و جنگ داشتند بعد از اطلاع از آن کیفیت چون حسب‌الامر اولیای دولت بنظم آنجا نیز مأمور بودم یکروز توقف نمودم آن غایله را رفع کرده باصفهان رفتم و در مراجعت هم یکروز در کاشان جهت اطمینان مانده اثر فتنه و فسادی ندیدم باالجمله چون وارداصفهان شدم فتنه و غوغای غربی برپا بود و صدای تیر و تفنگ چنان شدتی داشت که تا عصر آنروز نتوانستم عبور نمایم ناچار از راه بازار روانه شده خدمت خان خانان رسیدم نوشتجات و احکام را داده بی‌توقف بمنزل امام جمعه رفتم که کاغذهای او را برسانم هنگام عبور از صحن مسجد جمعه جمعیت زیادی دیدم که همیانهای سرب و باروط را در میان گذاشته بتقسیم آن مشغولند از یکی جویا شدم که این اجتماع از کدام دسته است گفت اینها از کسان میرزاعبدالوهاب میباشند خودش هم الان در مسجد خدمت آقای امام جمعه است آنوقت رفتم نوشتجات امام را دادم و بهمان ملاقات اکتفا نموده مراجعت کردم آنروز تمام بازارها را از ترس اشرار و الواط بسته بودند مگر قلیلی از خباز و بقال که در بعضی گذرها بقدر کفایت باز بود و متصل صدای تیر و تفنگ می‌آمد نصف شهر با میرزا عبدالحسین و نصف با میرزا عبدالوهاب بودند اما اکثر اهل بلوک با میرزا عبدالحسین و از اشرار الوار بودند فدوی