برگه:3MaqaalehDigar.pdf/۱۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

در خور همین وضع بوده‌ایم. در چنین وضعی ناچار جوانان سرخورده‌اند گذشته از آن‌ها که سر باخته‌اند – و نومید شده‌اند. و دیده‌اند که سرشان کلاه رفته است - و تحمل فقر را نیاورده‌اند - و وقتیکه دیگر دیر است بفکر چاره افتاده‌اند. پس چه کنیم؟ باولین وسیله پولدار شویم - خودمانرا باولین خریدار بفروشیم یا بمخدرات پناه ببریم.- از مخدرات هم عرق که خیلی زود از پا در می‌آورد تریاك راهم که غدغن کردند تا در مجامع بین‌المللی پز بدهند و بجای آن هروئین و کوکائین را وارد کنند - مثل هر جنس خارجی دیگری پس بازهم همین هروئین! وحسابش را که بکنید مطبوعات ما را در بست همین جوانان اداره می‌کنند همین سرخوردگان از مبارزه‌های سیاسی همین بازماندگان واخورده آن شور و شوق‌ها - همین آب‌های روان که از بس بمرداب رفتند حالا ترجیح می‌دهند بهرصورتی و در هر بیغوله‌ای هرز بروند. حتی کندذهن‌ترین مدیران جرایدهم فهمیده‌اند که این گروه ارزانترین وسایل کسب مال و منالند و بهمین صورت است که الان این گرسنه‌ترین کارگران فکری کارآمدترین میلیونر سازهای مطبوعاتند... بگذرم.

وقتی وضع از این قرار است و از تو كه یك خواننده‌ای یا مدیر یك مجله یا روز نامه‌ای کاری در زمینه سیاست بر نمی‌آید تا بتوانی دم از حقی بزنی یا ناحقی پس چرا سرت را که درد نمی‌کند دستمال ببندی و بهمین صورت‌ها بوده است که در این اواخر مطبوعات کم کم هدف‌های اصلی خود را فراموش کرده‌اند. تنویر افکار - احقاق حقوق مردم - انتقاد از نابسامانی‌های اجتماع و دولت‌ها دیگر در طاق نسیان افتاده و شغل مطبوعات شده است شغل بقالی یا عطاری. جنست اگر جور بود و توانستی نظر مشتری را جلب کنی کارت گرفته است و بنوا رسیده‌ای و گرنه جنس باد می‌کند و ورشکست می‌شوی... یا توجه بوضع اقتصادی و قدرت خرید مردم یك نگاه به مبلغ پولی که هر هفته و ماه به ناوین مختلف در راه بخت آزمایی‌های مختلف می‌دهند می‌رساند که تا چه حد زندگی یا در هواست. امنیت نیست. حتى امنیت اقتصادی چرا اهالی شهر‌های بزرگ درین سال‌ها اخیر چنین که می‌بینیم به معاملات زمین رو آورده‌اند؟ برای اینکه سرمایه در