برگه:3MaqaalehDigar.pdf/۲۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

استادی نیست که از این معقولات تازه در آمد چیزی بداند اغلب استادان هنوز (و حتی امروز نیز) مشغول استنساخ جزواتی هستند که در عهد جوانی خود در کلاس‌های مدارس فرنگ یادداشت برداشته‌اند یا در مدارس طلبگی خودمان پیش‌نویس کرده‌اند. و بدتر از این‌ها زمانه است که سخت عجله دارد. وقایعی که میان سال‌های ۱۳۲۳ و ۱۳۳۲ بر این ملك و برسر نسل‌های حی و حاضر آن گذشته است چیزی کمتر از محتوی اتفاقیه تمامی دوره قاجار ندارد. باین صورت است که کسی در صدد درك مطلبی نیست یا ایجاد تخصص شوق‌آوری در خویش از هر چیز نامی و بهر چیز اشاره‌ای در روز نامه‌ها باید چیزی خورد و چیزی خواند و گیوه‌ها راور کشید و ده بدو بدنبال قافله. از زمین و آسمان - از شعر وادب - از فلسفه و سیاست و حقوق مدنی از تاریخ و انقلابات و همه این‌ها سرسری و بعنوان آیاتی یا دهن پر کن‌هایی که صفحه پر کن هم هستند. این بآن می‌رسدو خبر خوش می‌دهد که روزنامه گرفته‌ام.

-خوب چه می‌خواهی بنویسی:

-مسأله‌ایست باید نشست فکر کرد.

-فکر کردن نمی‌خواهد. سرمقاله‌ای البته از کلیات ـ بعد تفسیری از وقایع داخل و خارج بعدهم البته اخبار که چه بهتر اگر لحن موافقی با جریان مسلط سیاسی روز داشته باشد بعدهم انتقاد فیلم وكتاب و بعد هم ستون ادبی و اشعار که هر بچه مدرسه‌ای صدتای آن را در هر هفته می‌فرستد و پرند. دیگر چطور؟ هنوز مطلب کم داری؟ کوششی هم باید کرد شاید اعلانی از اداره انحصار بگیری و دیگر خیالت راحت باشد...

درست همین جورهاست که اغلب روزنامه‌های آن دوران می‌گردد فروش هم که نداشتند فرقی نمی‌کرد چرا که فروش مهم نبود. همین داشتن یك امتیاز و دو سه شماره را با هر خنسی بیرون دادن این حسن را داشت که در هر مهمانی وزیر خارجه و فلان سفارت از مدیر ماهم دعوت رسمی می‌کردند که البته با سر می‌رفت و کم کم سری توی سر‌ها در می‌آورد و خدا را چه دیدی شاید یکمرتبه مرد و همین سلام و علیک‌های با بزرگان او را هم بنوایی رساند ووزارتی یا وكالتی... و بهمین صورت‌ها بود که