برگه:3MaqaalehDigar.pdf/۳۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بهانه‌هایی را که هر مدیر محترمی یک طومارش را در آستین دارد که آزادی نیست - که چه می‌شود کرد؟ که مردم خودشان اینطور طالبند وازین قزعبلات این‌ها معاذیر است. خوشمزه اینجاست که آن مجله‌ای که تازه ورشکست شده در پیشانی روز نامه ایکه نعم البدل ماسبق خویش منتشر کرده است چنین اعلام می‌دارد که «فقر و شرف هر دو دوستان قدیمند»! درست همچون آن موش باب «حمامه المطوقه» كلیله ودمنه که وقتی سکه‌های طلایش را که هر روز بر آن‌ها غلط‌ها میزد از دستش گرفتند تازه بیاد دنیای دنی افتاد و بزهد پرداخت و متفلسف شد. بهتر نیست که علاج واقعه را قبل از وقوع بکنیم؟

***

در هر یك از دوره‌هاییکه گذشت مطبوعات فارسی صاحب قلمهایی را بخود دیده است که اگر نه جانشینان بصدق و فرزندان خلف دهخدا و بهار باشند همه این خصوصیت را دارند که زبان‌های برای دوره خود بوده‌اند و صاحب سبکی و عنوانی و احترامی و نفوذ قلمی و روشی در روز نامه‌نویسی و مقاله‌نویسی و داستان‌نویسی روشی که مورد تقلید قرار گرفته است. و گرچه هنوز برای قضاوت درباره آنچه معاصران در عالم مطبوعات کرده‌اند زود است و درین زمینه برحمت سخنی با سم ورسم می‌توان گفت که حمل بر مجامله و تعارف یا تعبیر بناپختگی و مجله نشود ولی راقم این سطور یکی بقصد شکستن عادت دیرین این دیار که از نیکان فقط پس از فقدانشان ذکر می‌کنند و دیگر بقصد مبارك ساختن این کلمات که شاید از سرشتاب و حتماً بر حسب وظیفه مر تب شده است تهمت نایختگی و عجله را نیز جان می‌خرد تا شاید حق صاحب سبکان را در عالم مطبوعات اندکی ادا کرده باشد که اجر همه ما باحق باد.

نخست از محمد مسعود باید سخن راند که هرچه بود شهید این راه شد. علمداری مطبوعات دهن دریده بعد از شهریور بیست مسلماً با اوست. با زبانی خالی از نزاکت و عفت قلم - بحداعلا بی‌بندو بار- وطاغی نسبت بهر قیدو‌بندی - و نیز خالی از آداب و دستور و ما