برگه:3MaqaalehDigar.pdf/۴۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

اينجا است. و همین است که دهن پیران قوم را آب انداخته است که د بله اگر این خط کچ و کوله نبود خارجیان فارسی ما را براحتی و با طیب خاطر دو روزه یاد میگرفتند.» و از این مدعیات عامل از اینکه این روزها (آرمیچر) و (استارت) و ( کنسرسیوم ) و(فستیوال) و (اکسیوزیسیون) اسم شب است حتی برای در در شبکه چی دیروزه ای که اسبها را فروخته و يك تا کسی قسطی خریده آقای راننده از آب در آمده و باز غافل از اینکه اگر فلان خارجی زبان فارسی میآموزد یا مامورد پیلماسی است یا بخاطر يك مأموريت سياسي مدرسة السنة شرقيه را می بیند و تظاهر باستشراق میکند، یاخلی است از خل های روزگار که بر هیچ کارش حرجی نیست. كلاه و لباسمان را عوض کرده ایم تا در خور مصرف کردن ماشین و يخچال و پنكه باشیم و حالا که تقریباً تمام ظواهر زندگیمان را از روی الگوی صاحبان صنایع بزرگ ساخته ایم بیده است که همین تنها خط بعنوان سرخری باقیمانده است یا بعنوان دم خروسی پیران قوم با این صورت خیال کرده اند که در پوست شیر رفتن یعنی شیر شدن و این داستان بسیار کهنه است و همه میدانیم که بر سر آنکه در پوست شیر رفت چه بلایی آمد.

صرف نظر از این نکات، راقم این سطور فارغ از هر تعصب و غلوی از آن نوع که د پله گنجینه ادبی ملت را چه خواهید کرد و غیره...» میخواهد بدو سه نکته دیگر اشاره کند و آن دو سه نکته از این قرار است:

نکته اول اینکه ما در طول این تاریخ نه چندان دور و در ازمان که کم کم بصورت دکانی در آمده است و خیلی هم درازتر از اصل شده است هیچوقت معلومات خودمان را بخطی که از خودمان باشد ننوشته ایم. همیشه خط را از دیگران گرفته ایم با اقتباس کرده ایم. و شاید. بعلت خاصیت گریز از مرکز برای این نوع اقتباسها نظرمان همیشه بغرب بوده است نه بشرق مادر تا آخر دوره هخامنشها بنتا ميتى نوشتیم که میرزا بنویسهای درباری همراه سربازان ایلیاتی و تازه نفس مادی و پارسی ضمن غارت قصرهای بابل - وقتیکه بساط پوسيده «نبونید» آشوری را بر میجیدند - با اعجاب تمام بر لوحه‌های گلی